سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

 

یکی از روش های ابراز علاقه اش ندید نگرفتن کارهای خوب بندگانش است . او خود می گوید که اعمال بندگانش را ضایع نمی کند .پاداش برخی از کارهایشان را در همین دنیا و بعضی را در آخرت می دهد .

باران هم نعمتی است و نشانه محبت تو...

دیگر این که آنان را در انجام کارهای خوب تشویق می کند و وقتی کاری کردند ، هرچند کوچک ، ان را تأیید می کند و می گوید : حال که تو یک قدم به سمت من آمدی ، من ده قدم به سوی تو می آیم .وقتی می خواهیم از طریق بانک، سرمایه ای به کف آوریم ، پولمان را در حساب بلند مدت می گذاریم . اول این که اصل پول باید مقدار قابل توجهی باشد . دوم این که تا مدتی باید صبر کنیم تا سودی به دست آوریم واما سرمایه گذاری در نزد خداوند ، هرچند سرمایه ما خیلی اندک باشد ، سود های کلان و زود بازده ای دارد .خدا همان نگاه پر مهر من به مادرم را دوست دارد .

یکی از نشانه های رحمت الهی ، باز گذاشتن راه توبه و بازگشت است .خداوند ، به بازگشت من مشتاق است .او خود می گوید:

" قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لا تقنطوا من رحمةالله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم " بگو ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردید از رحمت خدا نومید مشوید که خداوند همه گناهان را می آمرزد زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است .زمر / 53. من به او پشت کردم . او صدایم می زند : برگرد ، من به باز گشت تو نیازی ندارم . برگرد از آن جهت که تو  به من نیازمندی و جز من کسی را نداری . اگر برگردی تمام بدی هایت را به خوبی تبدیل می کنم .

شهادت ... پدر و مادر ... فرزند هم نعمت است و مایه شادباش ...

وقتی بنده اش غمگین می شود او را دلداری می دهد . مثل دلداری هایی که به پیامبر می دهد : خودت را اذیت نکن.کافران را بیم دهی یا ندهی ایمان نمی آورند . از حرف های آنان اندوهگین نشو و بر آنچه می گویند صبر کن .

ممکن است بگویید خدا پیامبر را دلداری می دهد نه ما را! در پاسخ باید گفت خداوند متعال با تک تک ما از طریق قرآن می گوید : جز این نیست که رسول گرامی اسلام فقط خدا را می پرستید و بنده نیک کردار او بود . از این می توان فهمید که هر که هیچ قدرتی را معادل و یا برتر از قدرت خداوند قرار ندهد پروردگار متعال ،  هم اورا و هم دوستداران او را دوست دارد و با سخنانش غم های مؤمنان را تسکین می دهد و دل آنان را آرام می سازد .(نمونه ای دیکر: خداوند برای اطمینان قلب موسی و هاروون می گوید :انتما و من اتبعکما الغالبون : شما و پیروانتان پیروزید . قصص/35  )

دیگر از نشانه های رحمت او ، زمینه انجام کارهای خوب را فراهم کردن است آن چنان که یکی از پیامبران (شعیب) در قرآن  می گوید : و ما توفیقی الا بالله

روش دیگر ، برشمردن صفات و کارهای نیک افراد است . چه آنانی که دنیا را به سوی او ترک کردند و چه آنهایی که در زمان نزول آیات در قید حیات بودند .(من هم می توانم این روش را به کار گیرم و دوستانم را از صفات نیکشان با خبر سازم و یا با دیگران در مورد کارهای خوب آنان سخن بگویم چون هم موجب تقویت اعتماد به نفس و تشویق آنان می شود و هم دیگران در کسب آن فضائل تحریک می شوند .)

از دیگر شیوه هایش در ابراز محبت، هدیه و نعمت های مخصوص دادن است . مثل عطا کردن حضرت فاطمه سلام الله علیها به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله (اگر من بخواهم از این روش پیروی کنم ، باید به آنانی که خیلی دوستشان دارم هدیه های مخصوص بدهم مثل دعا برای سلامتی و آمرزش پدر و مادرم .یعنی چی می تونه باشه؟

شیوه ای دیگر همراهان و دوستان خوب قرار دادن است . هاروون برای موسی .(سنشد عضدک باخیک :به زودی بازوان تو را به وسیله برادرت محکم می کنیم .قصص/35) ابو طالب، حضرت خدیجه و حضرت علی علیه السلام برای پیامبر صلی الله علیه و آله. دیگر روش باری تعالی ، همراهی خویش را اعلام کردن است . خداوند به حضرت موسی و هاروون ماموریت داد که برای دعوت و انذار فرعون به سوی او بروند . موسی گفت من یکی از فرعونیان را کشتم. می ترسم که مرا به قتل برسانند. پروردگار فرمود:کلا فاذهبا بآیاتنا انا معکم مستمعون. چنین نیست. (آنان کاری نمی توانند انجام دهند .)شما هر دو با آیات ما(برای هدایتشان ) بروید .ما با شما هستیم و (سخنانتان را) می شنویم .  شعرا/15

شاید بارز ترین نشانه محبت خداوند آزمایش های سخت اوست . مثل آزمایش قربانی کردن فرزند برای حضرت ابراهیم .یا امتحاناتی که ایوب پیامبر گذراند.(ربنا ولا تحمّلنا ما لا طاقة لنا وعف عنّا واغفر لنا وارحمنا انت مولانا ...)

دیگر از نشانه های رحمتش، باز گذاشتن دریچه دعا و استجابت دعاست. مثل برآورده کردن دعای همسر زکریای پیامبر در خصوص فرزند دارشدن . (یحیی را به او داد .) و اذا سالک عبادی عنّی فانّی قریب . اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی ولیؤمنو بی لعلهم یرشدون. و زمانی که بندگانم در مورد من از تو می پرسند (بگو) من نزدیکم دعای دعا کننده را به هنگامی که مرا می خواند پاسخ می گویم . پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند تا هدایت شوند. بقره/186

دعای دست جمعی...

دعوت به نیایش و گفتگو از دیگر نشانه های علاقه او به بنده اش است. چه در جمع، (یا مریم اقنتی لربک و اسجدی وارکعی مع الراکعین . آل عمران /43 . ای مریم (به شکرانه نعمت برگزیده خدا و برتر از زنان عالم شدن چه در جلوت) برای پروردگارت قنوت کن و سجده به جا آور و با رکوع کنندگان رکوع کن . ( چه در خلوت: قم الیل الّا قلیلا .شب را جز کمی به پا خیز. مزمل /2



نوشته شده در پنج شنبه 91 اردیبهشت 14ساعت ساعت 12:6 صبح توسط سیده فاطمه| نظر

این جا شلچه است ...


من کجا بودم؟

کاروان پای ستونی به خواندن زیارت عاشورا نشسته اند که از زیرش شهیدی درآوردند .

اینجا سکوی پرواز هزاران شهید است و انگار ... فرود گاه من است .فرودی از اوج آرزوهای دور و درازم به حضیض این زمین های خاکی .

 

سینه میگوید که من تنگ آمدم فریاد کن !...

 

چشمانم هم صدا با چشمان دوستان :انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم

من دوستار کسی هستم که شما را دوست بدارد و در جنگم با کسی که شما را دشمن بدارد .

باران اشک است که می بارد و خاک های متبرک است که به توبره ها ریخته می شود .سینه مالامال از درد و گلو لبریز از بغض و چشم ،چشمه ای جاری از درد و بغض .

زیارت عاشورا را نیمه خوانده رها می کنم تا کمی عاشورای مجسم را ببینم .شلمچه زیر بال های نگاهم جا نی گیرد.کسانی را می بینم که فقط خدا را میبینند .راه می افتم به سمت تانک های زنگ زده .سختی چرخ های تانک را از زیر انگشتانم می گذرانم . انگار صدای خرد شدن استخوان های فهمیده را می شنوم .خدایا ! واقعا زیر این تانک ، سینه هایی خرد و گوشت هایی تکه تکه و بدن هایی پودر شده اند ؟

می روم آن طرف تر . دخیل سیم خاردار ها می شوم . انگشتانم را به گردن حلقه هایش می اندازم .قلبم در حقیقتی ناب غوطه ور است . انگار آسمان مرا در آغوش گرفته است . دوباره به صحنه نگاه می کنم .گویی روی تل زینبیه ایستاده ام . کربلا را به چشم می بینم . صدای عشق از مسلسل ها بلند است . چه بسیارند کسانی که از پهلو تیر خوردد .تانک ها به جلو می خیزند . رزمنده ها به پیش می روند .سلاح و مهمات کم است . نه ، این جا مهمات چیز دیگری است .آدم های اینجا وقتی گلوله شان تمام می شود ، خشابشان را از خونشان پر می کنند .

آه...

خدایا 

انگار خرد شدم .نه ! ... خیلی خوب ، خردی ام را نشانم دادند...آن قدر کوچکم که دیده نمی شوم.. .



نوشته شده در چهارشنبه 91 اردیبهشت 13ساعت ساعت 11:13 عصر توسط سیده فاطمه| نظر

 

کتاب تربیت من

 

داشتم با خود فکر می کردم محرک های جنسی که در قرآن معرفی یا به آن اشاره شده چیست، که این چیز ها به خاطرم آمد:


1-       1- نگاه:

  این آیه به ذهنم آمد: قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِم(نور/30) "ترجمه انصاریان: به مردان مؤمن بگو: چشمان خود را [از آنچه حرام است مانند دیدن زنان نامحرم و عورت دیگران‏] فرو بندند."  اول خطاب به مردها گفه شده مواظب نگاهشون باشند. بعد در آیه 31 خطاب به زنان گفته شده: وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِن(نور/31)     " ترجمه انصاریان: و به زنان باایمان بگو: چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند."

کجا می نگرم؟

دو چیز است که موجب تحریک جنسی مردان است: بو و نگاه.

یادم آمد از رو گرفتن مادرم زهرا (س) از مردی کور. پیامبر اکرم (ص) به ایشان گفتند که چرا از مرد نابینا رو گرفتی؟ ایشان فرمودند : او مرا نمی بیند من که او را می بینم.

این روایت به تحریک شدن خانم ها از طریق نگاه اشاره می کند اما در ذهن دارم که ایشان  احتمالا به شامه و حس بویایی مرد نابینا هم توجه داشته اند. بالاخره وقتی حسی از کار بیفتد سایر حس ها قوی می شوند.

و جالب است که در ادامه آیه ای که خطاب به خانم هاست مواردی گفته شده که در تحریک مردان از طریق نگاه موثر می باشد و این نشان از آن دارد که جاذبه های جنسی زنان بیشتر از مردان است:

{ وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ یحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا  وَ لْیَضْرِبْنَ بخُِمُرِهِنَّ عَلىَ‏ جُیُوبهِِنَّ  وَ لَا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنىِ أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِینَ غَیرِْ أُوْلىِ الْارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظْهَرُواْ عَلىَ‏ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ  وَ لَا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخُْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ  وَ تُوبُواْ إِلىَ اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمُ‏ْ تُفْلِحُونَ(نور/31)

ترجمه انصاریان: و به زنان باایمان بگو: چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، و زینت خود را [مانند لباس‏هاى زیبا، گوشواره و گردن بند] مگر مقدارى که [طبیعتاً مانند انگشتر و حنا و سرمه، بر دست و صورت‏] پیداست [در برابر کسى‏] آشکار نکنند، و [براى پوشاندن گردن و سینه‏] مقنعه‏هاى خود را به روى گریبان‏هایشان بیندازند، و زینت خود را آشکار نکنند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران شوهرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان [هم کیش خود] شان، یا بردگان زر خریدشان، یا خدمتکارانشان از مردانى که ساده لوح و کم عقل‏اند و نیاز شهوانى حس نمى‏کنند، یا کودکانى که [به سنّ تمیز دادن خوب و بد نسبت به امیال جنسى‏] نرسیده‏اند. و زنان نباید پاهایشان را [هنگام راه رفتن آن گونه‏] به زمین بزنند تا آنچه از زینت‏هایشان پنهان مى‏دارند [به وسیله نامحرمان‏] شناخته شود. و [شما] اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگردید تا رستگار شوید.}

در خصوص تحریک مردان از طریق نگاه ، قضیه حضرت موسی (ع) و دختر شعیب (صفورا) به خاطرم آمد. در تفسیر آیه 26 سوره قصص آمده است که حضرت موسی (ع)  جلو تر از صفورا راه رفت تا چشمش به لباس او نیفتد.

نکته جالب دیگر در مورد خصوصیت حوریان (زنان بهشتی) این است که فقط به شوهرانشان نگاه میکنند. (فیهن قاصرات الطرف)

2-     صدا

در قرآن کریم داریم: ولاتخضعن بالقول(احزاب/32)

از این آیه دلبرانه سخن نگفتن با نامحرم برمی آید.پس از آن می توان فهمید که یکی دیگر از محرکهای جنسی ، صداست.

احتمالا به همین دلیل است که طبق آیات سوره قصص حضرت موسی (ع) با دختران شعیب خلاصه سخن گفت.(ماخطبکما)

3-      لباس

از همین آیه 31نور که خداوند فرموده است زینت های خود را برای نامحرمان آشکار ننمایید بر می آید که هر نوع لباسی نباید پوشید چون برخی لباس ها جلوه دارند و دارای زینت.

جیگر تو...

4-      حرکت اندام ها 

 به نظر می رسد آیه 31 نور به این مطلب اشاره دارد. آنجا که می فرماید طوری راه نروید که زینت های پنهانتان آشکار شود. پس احتمالا وقتی زن به طرز موزونی را رود این اتفاق می افتد و مردان تحریک می شوند.

در سوره قصص از راه رفتن دختر حضرت شعیب(ع) (صفورا) تجلیل شده است آنجا که فرموده است: "تمشی علی الاستحیاء" با حیا گام بر می داشت.

 

فعلا این ها به ذهنم رسید اما شاید اگر کسی برود درست و درمان تحقیق کند رنگ ها (رنگ چشم حوریان)  و اختلاط با نامحرم (کنار ایستادن دختران شعیب و قاطی مردان و چوپان ها نشدن در سوره قصصص) و دوستی با نامحرم (ولامتخذات اخدان) را هم به لیست وسوسه ها و محرک های جنسی اضافه کند!

مهم این است که قرآن کریم برای کنترل غرایز و عدم تحریک نامحرمان راه نشان داده است:

برای سامان دادن خواهش های جنسی : ازدواج.

 و برای امنیت بخشیدن به فضای جامعه اسلامی : نگاه خیره به نامحرم نکردن و دلبرانه سخن نگفتن با نامحرم و پوشش مناسب و ...

 ان شاء الله که محرک های جنسی را آنجا که باید (در مقابل شوهر) به کار گیریم و آنجا که نباید حواسمان را جمع کنیم.

یا فاطمه

 



نوشته شده در چهارشنبه 91 اردیبهشت 13ساعت ساعت 11:6 عصر توسط سیده فاطمه| نظر

سالگرد ثانیه های سیاهست...

یک دقیقه سکوتم نکنید...

کجایی مادر؟؟...

پشت در ...

پشت همان در آیید...

همه پشت سر مادر آیید...

و فریاد آرید:

               ما رضاییم به رضای زهرا س

مادر...



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 20ساعت ساعت 9:53 صبح توسط سیده فاطمه| نظر

آن شب زمین فاطمه را در آغوش کشید و سخت گریه کرد.

 

آن شب ،ضجه ی فرشتگان عرش را می لرزاند.

دیگر لالایی مادرم را نمی شنوم...

آن شب ماه دوست داشت که از درد شهادت او خود رابه زمین بکوبد و خاک بر سر بریزد.

آن شب ، فرشتگان می خواستند که سر به دیوار نیستی بکوبند تا از این حزن در دامن فنا بیفتند .

آن شب چشمان فرزندان فاطمه از الماس های یتیمی پر بود.

و فضای خانه ...سنگین از بزرگترین دردها.
وای...مادرم!


نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 20ساعت ساعت 9:35 صبح توسط سیده فاطمه| نظر

ریحانه روی مبل اتاق نشسته بود و با خدای خود  راز و نیاز می کرد:

خدایا خودم می دونم که بدم. چرا این قدر منو امتحان می کنی. من همین الان ازت عذر خواهی می کنم. سرتاپام پر از کثافته. حالم از خودم بهم می خوره. فکر نکنم از منم بدتر باشه . چون هرکسی هرکاری کنه آشکارا می کنه ملامتشو می شنوه. ولی من با این نعمتای تو دارم گناه می کنم بعد بین مردم می رم انگار نه انگار که تو خفا و پنهانی چی کار کردم. می شینم بدی های اینو اونو می گم و می شنوم.تو هم هیچی بهم نمی گی. حتی آبرومو نمی بری. خدایا منو ببخش. من خیلی بدم. من هیچی نیستم. من خسران زده ام. بهم کمک کن. من ...خدایا ... با چشمام گناه کردم. با زبونم. با گوشام. با دستم. منو ببخش. به جز پیش تو باید پیش کی برم؟ الهی و ربی من لی غیرک؟ الهی و ربی من لی غیرک. (خدایا کی رو غیر تودارم؟) من تو را از یاد بردم. من غافل شدم. خدایا زشتی عملمو نفهمیدم. خدایا یقینو علم و شوق و خوف به من بده. خدایا این بنده گنه کارتو ببخش. می خوام عاشقت باشم. می خوام بیام پیشت ولی با این بار گناه نمی تونم بیام. این غلو زنجیرا رو ازم بگیر به جاش یه جفت بال بهم بده . خدایا پرو بالم بده.روم زیاده می دونم . اما تا تو دنیام باید یه حرکتی کنم. خدایابه دادم برس.دارم دیوونه می شم...

غلط کردم خدا

 

ریحانه از خودش راضی نبود. راضی هم نمی شد. دوست داشت همه نقاشی هاشو سیاه بکشه . دوست داشت زمین زیر پاش بلرزه و سقف رو سرش آوار شه . اما چی کار کنه که اثر گناه رو دلش مونده بود. از دست خودش خسته شده بود ...

تو همین فکرا بود که شوهرش درو باز کرد و اومد تو خونه.رفته بود رو پشت بوم آنتن پیرزن همسایه رو درست کنه. همون طور که داشت کاپشنشو در میاورد بلند بلند حرف می زد: عجب آدمیه . کلافه شدم از دستش. هرچی بهش میگم لاتقنطوا من رحمة الله.ان الله یغفر الذنوب جمیعا. (از رحمت خدا ناامید نشوید.قطعا خداوند همه گناهان را می آمرزد.) بازم حرف خودشو می زنه...

ریحانه که این آیه رو شنید یک جرقه تو دلش زده شد. انگاری این آیه برای اون نازل شده بود. واقعا هم همین طور بود. اشکش جاری شد. سریع اشکشو پاک کرد و بلند شد به همسرش گفت: چی با خودت می گی؟ درباره کی حرف می زنی علی آقا؟

علی آقا جواب داد: هیچی، یکی از دوستامو می گم. رو پشت بوم که بودم زنگ زد به منو شروع کرد به درددل کردن. یه گربه رو زیر گرفته بود . چون کارداشته و با سرعت می رفته حواسش بهش نبوده. یه نگاه می کنه می بینه گربهه داره جون می ده. ولی پیاده نمیشه طفلکو درمان کنه. گازو می گیره و ... حالا بدجوری عذاب وجدان گرفته.

ریحانه بلند شد و رفت تو آشپزخونه . به همسرش گفت: چایی می خوری گرم شی؟علی آقا جواب داد :نیکی و پرسش؟

ریحانه زیر لب گفت: خدایا خیلی دوست دارم.

 



نوشته شده در جمعه 91 فروردین 11ساعت ساعت 12:17 صبح توسط سیده فاطمه| نظر

راهی برای رفع خستگی خانم های خانه دار

وقتی بین زن و شوهر ها عاطفه ای در بین نباشد این جمله(مگه من کلفتم؟!) به میان می آید و گرنه اگر زنی شوهرش را دوست بدارد هرچه قدر هم بوی جوراب همسرش گیج کننده باشد از شستن آن لذت می برد و اگر فرصتی پیش آید آرام در گوش او زمزمه می کند: نمی دونی زن بودن برای تو چه کیفی می ده!

البته بعضی وقتا بدجوری کارای خونه زیاد می شه . اینه که خیلی روی ما فشار می یاد .

خانه داری

 بچه داری از چپ . غذادرست کردن از راست. خانه تمیز کردن از پایین . همسرداری و مهمانداری و لبلس شستن و خیاطی و ... آه نفسم بند امد...

خدا به خیر بگذراند ...

اما بازم با این اوصاف کارهای منزل ما با کارهای خانه حضرت فاطمه(س) یکی نیست . چون ایشان باید خودشان گندم آرد می کردند تا نان درست کنند. به پیشنهاد حضرت علی (ع) رفتند سراغ پیامبر اکرم(ص) تا کنیزی جهت کمک به حضرت فاطمه (س) تقاضا کنند. اینجا بود که دوست و حبیب خدا(ص) ، ذکری را به ایشان آموزش دادند که ان لحظه از کمک کنیز بهتر می نمود. این ذکر همان تسبیح حضرت زهراست. 34بار الله اکبر.33 مرتبه الحمدلله. 33مرتبه سبحان الله.

تسبیح

شاید تفسیر آن این گونه است:

الله اکبر: خدا بزرگترست. بزرگتر از هرچیزی که به ذهن آید. مشکلات من بزرگترست یا خدای من؟ البته خدای من.

الحمدلله. سپاس برای خدا که من کارهایی برای انجام دادن دارم . سپاس فقط برای خدا که من توانایی انجام کارها را دارم. تمام ستایش ها برای خدا که مرا به این نکات راهنمایی کرد.

سبحان الله: پاک و منزه است خدا از صفات مخلوقان. خدا ناتوان نیست . به من نیرو می دهد. خدا کر و کور نیست. می بیند بی چشم و می شنود بی گوش. کارمرا می بیند. سخنان مرا می شنود. پس مزد و پاداش من سر جاش هست.



نوشته شده در پنج شنبه 91 فروردین 10ساعت ساعت 11:42 عصر توسط سیده فاطمه| نظر بدهید

بسم الله الرحمن الرحیم

شوهر خوب

شما فکر می­کنی شوهر خوب نصیب کی می­شه؟

اصلا شوهر خوب کیه؟؟

این حلقه ازدواج،حلقه دام بلاست هر که در این حلقه نیست فارق از  این ماجراست

اگه ازاونایی که از ازدواجشون راضین بپرسی نشانه­های شوهر خوب چیست فکر می­کنی چه جوابی به شما می­دن؟

شاید هرکی طبق اصول و معیار خودش که برای ازدواجش مشخص کرده بوده و به مشترک مورد نظرش دسترسی پیداکرده جواب بده. ممکنه یکی بگه: شوهر خوب شوهریه که مهربون باشه، با صداقت باشه، نماز خون بود بود نبود نبود حالا شرابم خورد اشکال نداره.پول زیاد مهم نیست. مهم اینه که ما در کنار هم خوشبخت باشیم. البته باید یه ماشین و یه خونه حداقل داشته باشه. با ایمان باشه ... (حالا اگه ازش بپرسی با ایمان یعنی چی، بهت بگه یعنی چشمش دنبال ناموس مردم نباشه!)

ممکن هم هست یکی بهت بگه: شوهری که هرجا من دلم بخواد برم بهم گیرنده. خسیس نباشه. هفته­ای یه بار باهم بریم کوه. اهل مجردی راه رفتن و رفیق بازی نباشه. به لباس پوشیدن من ، به موها و آرایش من، به دوستای من ، به روش زندگی من کاری نداشته باشه. خشک مقدسم نباشه.(حالا خشک مقدس یعنی چی؟ از نظر این فرد یعنی این که با این که عروسی مختلط باشه و با پسر عمو و همکلاسی و پسر همسایه بگم بخندم و دست بدم و... مخالفتی نداشته باشه!)

یکی هم درگوشی بگه: کسی که نمازشو اول وقت بخونه،اونم فقط تو مسجد،حتی اگه مهمون براش اومد. کسی که دعای ندبه و کمیل و سمات و غسل جمعه و نماز اول ماه و روزه دوشنبه پنج شنبه اش ترک نشه.(حالا همین آدم که اینقدر گیر مستحباته ممکنه گاهی برای ایجاد صمیمیت با جاری و خواهر و ... کمی در امور زناشویی طرف مقابل فضولی بکنه.)

خسته می شوی . بیزار و بی خیال از همه دارندگان شوهر خوب، کنج دلتنگی اختیار می­کنی و زانوی حیرانی را بغل می­گیری. بعد روحساب "الهی و ربی من لی غیرک" (خدایا! هیچ کسی جز تو برایم نیست، یعنی تو کس و کار منی، تو بگو من چی کار کنم!) سر تسلیم را بر سجدگاه "چاکرتم خدا" می گذاری. قلبت سجاده. خونت، گواه "حیرونتم خدا،من کسی نیستم." نبضت، فریاد "عاشقتم خدا،می خوامت خفن." اشکت، ندای"ام من یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء" .(آیا کسی هست که جواب کسی رو که درمونده و کمک می خواد رو بده و بدی رو برطرف کنه؟)

همه اسباب لوس بازی آماده است...

سر از سجده بر­می­داری و فهرست قرآن را می­نگری. به ذهنت می­رسد :

شوهر خوب کسی است که خدا را از یاد نبرد، تمام حمد و ستایش را مخصوص خدا بداند نه مخصوص رییس اداره. چون لباس عیب و اسرار مرا بپوشاند. عیسی­سان احترام مادرش را نگه دارد. یوسف صفت، عفیف باشد و به هر عشوه و نگاهی رو نکند. موسی صفت، به فکر مظلومان باشدو حامی حقوق آنان چه زن باشند چه مرد. در برخورد با خانم ها، مواظب قلب خویش باشد. کار را عار نداند و مسئولیت­پذیر باشد. لقمه حلال چوپانی بهتر از دربار اشرافی فرعون و بی خدایی و ظلم به مردم. چون نوح صبوروبا استقامت. چون علی (ع) پاک، فداکار، نمازخوان، انفاق کننده و صالح. چون ابراهیم، نسبت به مسائل جامعه­اش بی­تفاوت نباشد. چون اصحاب کهف حاضر باشد برای حفظ دینش هجرت بکند و سختی بکشد. خلاصه، نمی­تواند چون فاطمه (س) خیر بسیار باشد ولی می­تواند شرنباشد. 

خوب باش تا شوهر خوب گیرت بیاد

دست توسل را در مقابل می­گشایی:

خدایا، همسری برایم قرار ده که یارم باشد برای اجابت تو.

 



نوشته شده در یکشنبه 90 اسفند 28ساعت ساعت 3:23 عصر توسط سیده فاطمه| نظر

 

خاک بر سر عشق کنند که مرا چنین اسیر کرده . ای داد که دلم را از دست دادم! شاید سختی عشق و عاشقی آنجا باشد که معشوقی داشته باشی که بسیار ناز کند . آن قدر که دیگر ندانی چگونه با او رفتار کنی. بدی عشق این است که دوست داری معشوق را در تملک خود بگیری . یعنی لحظه ای از او جدا نشوی.

خدایا! این دل چه نعمتی است که مایه شادی مرا فراهم نمی کند؟ آینه دار معشوقی شده و مبهوت او. احتمالا لیلی ما هم روی خود را دیده و به خود عاشق­تر از ما شده. نمی دانم! شاید لیلی، خود، عاشق است...آری!عاشق است اما نه عاشق من! لیلی حیران و واله معشوقی است که انگار عشق است...نه ...چشمه عشق است ...نه...آفریدگار عشق است.

قسم به آفریدگار عشق که لیلی من نمی­داند چقدر زیباست!نمی دانم، شاید لیلی من در محراب عشق به نماز می­ایستد تا کمی جان بگیرد. کمی طاقت به دل آورد تا اندکی از معشوق خود چشم جدا کند، چشمکی به من بزند و نگاه مرا دیوانه خویش کند. بعد نگاهم ، نگاهش را دنبال کند. چشمانم دنبال چشمانش بدوند تا به در خانه آفریدگار عشق برسد. لیلی می­خواهد خانه او را به من نشان بدهد. او در را باز کند. لیلی نگاهش را از من بستاند و به طواف او پر بکشد و بعد در مقابل نگاهش به سجده افتد و هم­چنان در تپشی ناب به تسبیح لب بزند و در مستی غرقه شود.

دلم...نه ... دلم نه...آن دل دیگر مال من نیست!

 انگار هق­هق­هایم، حلقه استغاثه­ای است که بر در خانه او کوبیده می شود.



نوشته شده در دوشنبه 90 اسفند 15ساعت ساعت 11:38 صبح توسط سیده فاطمه| نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

هفته پیش برای دیدن تئاتر تنور کاری از موسسه هفت آسمان ساعتی چند به صندلی های تالار نور تکیه کردیم شاید چشمانمان نوری بگیرد و غبار روزمرگی از دیدگانمان شسته شود.

برای نویسنده تئاتر ، تنور خولی ، بسان تل زینبیه بود که از آنجا به قتلگاه می نگریست و شاید بهترین مکانی بود که می توانست در آنجا روضه عاشوراییان را بخواند . ماجرای دو جن که از راه دراز آمده بودند تا حسین بن علی را زیارت کنند و یاری ولی در حالی که در تنور خولی رحل اقامت افکنده بودند زعفر رسید و گفت که دیر رسیدید...

انگار نویسنده صحنه هایی را به قلم آورد که دلش درش تپیده بود .صحنه عروج علی اصغر . آنجا که از بلندای دستان پدر به اوج آسمان سفر کرد. آنجا که زعفر با نرفتن به میدان از امامش اطاعت کرده بود و راستی چه صبر قشنگی داشت زعفر...

زعفر، جنی بود که اطاعتش مرا به یاد سقای کربلا ، همان علمدار حسین ع انداخت. همیشه فرمان ولی امر، بیا نیست. گاه بروست . گاه امام شیوه ای را به شیعه اش یاد می دهد که شاید مورد رضایت او نباشد ولی متناسب او هست . ولی باید توجه داشت این آمدن و رفتن در مسیر حقست و برای روشن کردن شمع های خاموش شده وجودمان.

عباس بن علی هم می خواست به میدان برود ولی امامش به او گفت تو آب آور کاروان باش. آب آوری کار هرکسی نبود. متناسب عباس بود . ولی اطاعت عباس اینجا قشنگست . عباس ! با آن هیبت و نیروی جنگی اش به میدان نمی رود و سقا می شود. پسندم آنچه را جانان پسندد.

صحنه دیگری که از میان ورق زدن های نویسنده از کتاب عاشورا به چشم می خورد همان عقب افتادگی فرزندان حسین از کاروان بود که عقب ماندگی سپاهیان یزید را نمودار می ساخت...

و انگار ... سالن تاریک نمایش از نور شعله های دل تماشاگران روشن شده بود.

 اوج صحنه ها... اوج یادآوری ها... یادواره  قتلگاه...

امام بی یاور:مگر نه این است که من پسر دخت رسول خدا هستم؟

سگ رویان: بله

امام بی علی اکبر :مگر نه این است که من سبط نبیم ؟

دنیا پرستان:بله

امام بی عباس:مگر نه این است که من پسر علی بن ابیطالبم ؟

عهد شکنان:بله

امام غریب:جرم من چیست؟

قرآن خوانان فرقان کش:جرم تو این است که پسر علی هستی .

 

انگار نویسنده حرف دلش را زد.

 فکر می کنم سختترین کار دنیا دل کندن است! دل کندن از آنچه دوست می داری برای رسیدن به خدا. خدا سازنده دل است . عجیب نیست که می خواهد دل فقط خانه خودش باشد. دل کندن از حسین برای زینب سخت است .

ولی زینب دل کند برای خدا. کاش ما به چیز هایی دل ببندیم که ارزش داشته باشد که به آن دل ببندیم. دل ببندیم برای خدا . دل بکنیم برای خدا.

اما عمربن سعد به چه دل بست؟ به حکومت ری ؟ توانست دل بکند؟ نه...

خدایا ! امام زمانم غریب است . غریب تر از حسین . حسین یک کاروان دل داشت. دل هایی خدایی که در پای امرش ذبح شدند . صاحب الزمان من چه دارد؟ خدایا امامم غریب است ...



نوشته شده در شنبه 90 بهمن 1ساعت ساعت 11:8 صبح توسط سیده فاطمه| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin