زور بازوی علی بیشتر از آن که در بدر و حنین و خیبر عیان شود، در سکوت زخم خورده اش دیده می شود. حیدر کرار باشی و پیش چشمت بانوی تو را سیلی زنند، مرتضای مرهب کش باشی و ببینی که هجوم تازیانه و شمشیر است و ناموس تو! علی باشی و ببینی که فاطمه ات را میان خاک و خون می کشند، آری خدای غیرت باشی و سکوت... در شرایطی قرار دارم که اگر سخن بگویم، می گویند بر حکومت حریص است؛ و اگر خاموش باشم می گویند از مرگ می ترسد!! هرگز، من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ ها و حوادث ناگوار؟! سوگند به خدا انس و علاقه فرزند ابی طالب به مرگ در راه خدا از علاقه طفل به پستان مادر بیشتر است! اینکه سکوت کردم از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم؛ که اگر بازگویم مضطرب می گردید چون لرزیدن ریسمان در چاه های عمیق!
این است صولت حیدری، این است اوج هیبت علی.
آن شناختی که علی از فاطمه دارد، اگر من و تو حتی ذره ای از آن را داشتیم؛ همین روضه زهرا بس بود که دیوانه مان کند، چه رسد به حضور در آن معرکه...
و اما علی؛ به فرمان پیامبر مأمور به سکوت است. عجیب است، سکوت علی، عجیب! نمی دانم حرف هایم را چگونه بنویسم! فقط بگذار تا از علی بپرسم دلیل سکوتش را:
خطبه ی 5 نهج البلاغه
By Ashoora.ir & Night Skin