سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

کیف پولش را باز می کند و عکس حضرت آقا را بیرون می کشد: ببینید میخوام عکسها در این قطع باشه!

نگاه عکس آقا می کنم دلم هری می ریزد!

ادامه می دهد: حدود شصت تا عکسه شهیده

دلم قنج می رود...

برای بسیج می خوام!

تیر خلاص را می زند...

 

می پرسم: بسیج دانشجویی؟

جواب می دهد: نه بسیج دانش آموزی....

فوری می گویم چشم و نگاهم را از چشم های نجیبش می دزدم...

می خواهم اشکی را که دور چشمم حلقه زده نبیند...

 

 

هنوز هم نمی توانم دست و پایم را مقابل اسم آقا و اسم بسیج جمع کنم!

زود خودم را لو می دهم!

شاید همین که اینهمه هویدایم کار دستم داد...

 

تقریبا همه می دانند نقطه ضعف من همین چیزهایی است ک تمام عمر برایشان نفس زده ام: حضرت آقا، بسیج، انقلاب، شهدا...

اینها واژه های اصیل زندگی منند...

 

الحمدلله رب العالمین

 



نوشته شده در دوشنبه 96 تیر 19ساعت ساعت 10:41 صبح توسط ملیحه سادات| نظر بدهید

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin