سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

لطفا این پست رو با تامل بخونید!

پست قبل که تعریفی از بصیرت ارائه دادم بعد از خوندن نظرات دوستان به نظرم رسید مطلب رو خوب بیان نکردم و نتونستم مقصودم رو برسونم پس اینجا سعی می کنم کمی روشنتر مطلب رو بیان کنم.

در جنگ صفین مردم وقتی نگاه می کردند می دیدند یک طرف علی است و طرف دیگر خال المومنین معاویه!!!!

یک طرف عمار است طرف دیگر کاتب وحی عمروعاص!!

هر دو طرف قرآن می خوانند و نمازشبشان به راه است!!

جنگ صفین حقیقتا جنگ بصیرت بود! فضا به شدت غبار آلود و مبهم!

اینجا بود که شهادت جناب عمار شد ملاک حق!

پیامبر گرامی از قبل به عمار بشارت داده بود که تو به دست گروهی یاغی به شهادت می رسی...

عمار که بر زمین افتاد هلهله به پا شد عمار کشته شد...

پس گروه یاغی رسوا شدند!

و باز مکر عمرعاص!

کسی که عمار را به جنگ آورده قاتل اوست! علی عمار را به جنگ آورده و موجب شده او کشته شود!!

با ابن حساب فئه ی باغیه ای که پیامبر فرموده بود شد سپاه علی!!!

 جایی که علی هست تو دنبال چه می گردی؟!

 تو منتظری ببینی عمار را چه کسی می کشد؟!

علی مع الحق و الحق مع علی... خط کش و ملاک و معیار حق علی است!

بصیرت یعنی این که بفهمی حرفی که علی می زند عین حق است حتی اگر تو حکمت حرفش را نفهمی!

در همین جنگ صفین مالک اشتر به نزدیک خیمه گاه معاویه می رسد طوری که خودش می گوید به اندازه ی یک ضرب شمشیر با کشتن معاویه فاصله داشتم!

ولی باز و باز مکر عمروعاص و ماجرای حکمیت...

امیرالمومنین فرمان داد مالک برگردد. مالک هم برگشت! مالکی که به اندازه یک ضرب شمشیر با معاویه فاصله داشت!

بصیرت یعنی این! هر کدام از ما اگر بودیم می گفتیم بگذار بکشم این ملعون را تا فتنه بخوابد! ولی مالک گفت چشم! نگفت چرا! نگفت بگذار بکشمش! اگر علی فرموده برگردم چشم برمی گردم حتی اگر حکمت این فرمانش را نمی فهمم!

داستان امام صادق ع و آن مردی که به فرمان آقا رفت و نشست میان تنور داغ را حتما شنیده اید! نگفت می سوزم! نگفت لااقل بگویید چرا باید بروم توی تنور! نگفت دلیلش چیست! فقط گفت چشم چون شما می گویید چشم حتی اگر من نفهمم یعنی چه این دستور عجیب! حتی اگر بسوزم چشم.

و امام فرموده بود ما اگر به تعداد انگشتان دست یارانی مثل این داشتیم قیام می کردیم!

بصیرت یعنی این!

یعنی در امر مولایت چرا نیاوری. حتی اگر نمی فهمی چه می گوید! حتی اگر به نظرت حرف تو درست تر است! حتی اگر فکر می کنی دارد اشتباه می کند حتی اگر به نظرت راه بهتر از این هم هست! حتی ... حتی.... بصیرت یعنی تو یقین پیدا کنی امام ملاک حق است چیزی جز حق نمی گوید و نمی کند  و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی...

وقتی یقین کردی آن وقت است که فقط می گویی چشم...

آن وقت است که می شوی عباس...

برای امامت می شوی پشت محکم... الان انکسرت ظهری...

آن وقت است که امام صادق روضه ی عمو می خواند و می گوید عموی ما عباس نافذالبصیره بود...

نافذالبصیره یعنی عباس هرگز جز دو زانو جور دیگری مقابل حسین ننشست...

نافذالبصیره یعنی عباس هرگز قدمی پیشتر از حسین برنداشت...

نافذالبصیره یعنی عباس اذن میدان می خواست و ارباب نمی داد و عباس فقط می گفت چشم

نافذالبصیره یعنی عباس حتی یک بار نگفت چرا؟! فقط گفت چشم...

بصیرت که داشته باشی می شوی السلمان منا اهل البیت...

در کوچه ای که سلمان و امیرالمومنین از آن گذر می کردند فقط یک جای پا بود!

یعنی سلمان حتی قدم هایش را روی جای قدم های علی می گذاشت. یعنی سلمان فقط می گفت چشم..

بصیرت یعنی چشم مولای من... حتی اگر من نفهمم...

پ.ن: بصیرت یعنی چَشم نه چِشم!!!

  



نوشته شده در سه شنبه 91 شهریور 7ساعت ساعت 2:0 صبح توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin