گله دارم... گله دارم... چرا؟ چ... ر... ا...؟!
پ.ن:هیچ وقت دنبالت نگشتم که حالا ادعا کنم پیدایت نکردم... هیچ وقت برای تو نبودم...
بچه که بودم همه گفتند کودک است بگذارید خوش باشد... خوش بودم، همه ی بچگیم را خوش بودم...
چرا در زمین خوردن های کودکانه ام کسی نگفت « یا مهدی » بگو و بلند شو؟! چرا در الفبا آموختنم کسی نگفت الفبای زندگیم تویی؟! چرا در شادی های بچه گانه ام کسی تو را شریک من نکرد؟! چرا در پاسخ کنجکاوی هایم کسی تو را جواب من نکرد؟!
چرا ابتدائی و راهنمائی ام فضای بی تو بودن بود؟ چرا هشت سال رفتم و آمدم و فقط آموختم که تو دوازدهمین هستی... همان دوازدهمینی که هر وقت شمردم نبود! که هر وقت حضور و غیاب کردم غیبت خورد؟!
چرا همه گفتند نوجوان است بگذارید مستقل باشد؟! چرا به من نیاموختند که استقلال من به زیر پرچم بندگی توست؟!
چرا دبیر جغرافیم همیشه از تبت گفت و از دماوند، از آفریقا و آسیا و هرگزم نیاموخت موقعیت جغرافیایی ذی طوی؟ هرگزم نگفت از جزیره ی خضراء و هرگز نگفت از بیابان ها و صحراهایی که ما تو را آواره آن ها کرده ایم؟!
چرا دوره ی دبیرستان، نبودنت بیشتر شد؟! چرا وقتی کتاب شیمی ام را ورق می زدم همه جا نوشته بود الکترون ها دور هسته می چرخند؟! چرا کسی نگفت تمام کائنات گرد تو می چرخند؟! چرا کسی نگفت مرکز آفرینش تویی؟!
چرا وقتی دبیر فیزیکم با هیجان برایم قانون جاذبه می گفت به من نگفت بهانه ی همه جاذبه ها تویی؟!
چرا در هیچ کدام از استدلال های هندسه نتوانستم تو را بیابم؟! چرا هرگز نتوانستم جذر بگیرم نبودنت را؟! چرا وقتی برای کنکور می خواندم کسی نگفت باید تست های عاشقی را صد بزنم؟! چرا وقتی برگه ی انتخاب رشته توی دستهایم بود کسی نگفت رشته ی عشق در دانشگاه تو را برگزینم؟!
چرا هیچ استادی با من از تو نگفت؟! چرا هیچ واحدی از تو ارائه نشد؟! چرا هیچ درسی برای تو پاس نشد؟!
چرا دانشگاه، دانشگاه ِ بی تو بودن بود؟!
چرا مدرکم مُهر تو نخورد؟! چرا زندگیم بی تو سر شد؟!
چرا؟!... چرا؟!... چرا؟!...
من نه از معلمم، نه از دوستانم، نه از مردم... من از هیچ کس گله ندارم... من از خودم گله دارم... از خودم...
چرا هیچ وقت برای تو نبودم؟!... چرا هیچ وقت دنبال تو نبودم؟!
چرا؟! چرا؟!
گله دارم... گله دارم... من از خودم گله دارم... چرا؟!
پ.ن:اللهم عجل لولیک الفرج...
By Ashoora.ir & Night Skin