سفره دلم را که برای سال تحویل پیش پای آمدنش انداخته بودم... حالا برای میلادش دوباره چیده امش... سال تحویل ِ ما شب میلاد ِ صاحبمان است... یک سال دیگر هم تمام شد و تو نیامدی... تو تا حالا آمده بودی! سین پنجم :سرودآمدنت سین هفتم، سیمای تو... بیا که بی تو هفت سین هم معنا ندارد...
هفت سین امسال را نذر آمدن تو کردم
آینه را شکستم شاید خودبینی ام کمتر شود شاید به انتظار نزدیکتر شوم
ماهی را به دریا سپردم شاید رهایی او یکی از هزاران زندانی ما آدم ها را از بند غرورمان آزاد سازد جای سنبل گلدان ها را پرازنرگس کردم
جای شمعدان های آینه را با شاخه های یاس عوض کردم
با سین اول به تو سلام دادم:"سلام علی آل یاسین "
سین دوم:سجاده! سجاده ام را بازکردم طنین ِ " ایاک نعبدوایاک نستعین" صد مرتبه در قامت نمازم پیچید، شاید دست توسلم به دامان تو رسد...
ساعت را روی سفره گذاشتم تا ساعت های نیامدنت را شماره کنم تا ساعت آمدنت را ثانیه به ثانیه انتظارکشم
برای سین چهارم خواستم سبدی بگذارم پر از لحظه هایی که انتظارت را کشیده ام پر از لحظه هایی که به یادت بوده ام پر از لحظه هایی که برای تو بوده ام اما شرمنده ام که سبد را باید خالی بر سر سفره بگذارم که اگر در این سبد لحظه ای تنها یک لحظه می بود ...
سین ششم:سبزی بیرق تو
سین هفتم؟؟!!
سلام
سجاده
ساعت
سبد
سرود
سبزبیرق
سین هفتم؟؟
سین هفتم؟!
سین هفتم؟!
آری سیمای تو هفتمین سین سفره هفت سین ماست
By Ashoora.ir & Night Skin