می دانی؟ من، اینجا نشستن را خیلی دوست دارم، نشستن اینجا، دقبقا همین جا... پ.ن: دوستان زیر باران اجابت حرم، دعاگوی همه شما هستم.
اینجا که هستم رو به قبله که بنشینم، «تو» کنارم هستی و «این» دقیقا جلوی نگاهم... درست رو به رویم... همین کاشی نوشته های روی دیوار را می گویم...
همین « معاشر الناس من یطع الله و رسوله و علیا و الائمة الذین ذکرهم فقد فاز فوزا عظیما»...
من اینجا می نشینم و آنقدر نگاهم تکرار می کند این «...فقد فازا...» را که آخر نفس ِ دلم بند می آید!
اینجا تمام کاشی ها ذکر می گویند....
اینجا تمام کاشی ها از شوق اینکه شده اند تکه ای از صحن تو کنار هم به سجده افتاده اند...
اینجا که می نشینم تمام کاشی های دیوار به یکباره لب می گشایند و صحن پر می شود از زمزمه ی علی، علی، علی...
من صحن غدیر را خیلی دوست دارم، خصوصا نماز مغرب هایش را، خصوصا نماز مغربهایی را که حاج آقا هاشمی می خواند، با ان لحن قشنگش، با آن قنوت هایی که دلم را حسابی می برد... رسم نمازهایش همیشه همین است، قنوت اول اللهم عجل لولیک الفرج می خواند و قنوت دوم رب اغفرلی و لوالدی... قنوتهایش را خیلی دوست دارم...
می دانی؟ من تازه امشب فهمیدم من تمام در و دیوار این حرم را دوست دارم... همین امشب که نشستم همین جا... همین جایی که کاشی هایش همه «علی، علی» می گویند... وقتی داشتم با تو حرف می زدم و بین گریه هایم می گفتم که چقدر تو را دوست دارم، تو و صحن انقلاب را، تو و صحن جامع را، تو و صحن کوثر را، تو و خطبه فدکیه ای را که وقتی میان صحن کوثر می نشینم دلم دور تا دورش می چرخد... جقدر تو را دوست دارم، تو و این گنبد و پرچم و ضریح و پنجره فولاد را، تو و تمام این رواق ها و صحن ها و دارالاجابه ها و هدایه ها و ولایة هارا... تو و تمام ورودی ها و حتی تمام آبخوری های این حرم را...
تازه امشب فهمیدم چقدر دل بسته توأم...
تمام حاجت های من رواست وقتی کنار تو می نشینم... من از خدا هیچ نمی خواهم... همینقدر که میلاد ارباب، همینقدرکه میلاد عمو، همینقدر که میلاد سیدالساجدین را پیش توأم... همین برای من بس است... من مستجاب شده ام دیگر از خدا چه بخواهم؟! همین با تو بودن، همین کنار تو نشستن، همین باتو گفتن، همین روی دامان تو گریستن، همین روزهای شعبان را در آغوش تو بودن... همین ها برای من بس است... دیگر بهتر از این از خدا چه بخواهم؟!
تازه می فهمم چرا نشستن اینجا را اینهمه دوست دارم...
فقد فاز فوزا عظیما...
یعنی تفسیر «فوز عظیم» چیزی جز نشستن اینجاست؟! اینجا کنار تو... میان اینهمه لطف و اجابتی که از در و دیوار کریمانه ات جاریست...
فقد فاز فوزا عظیما...
فقد فاز فوزا عظیما...
پ.ن: رفقای خوبی که با پیامک، تلفن، پیام خصوصی، پلاکارد، نامه، تهدید، تطمیع و... از راه دور و نزدیک به ما فحش می دید که چرا نمی نویسی باید بگم اول ممنونم از اینهمه لطف شما به قلم ناقصم و دوم اینکه دوستان عزیز شرمنده همه شما هستم، این روزا با وجود اینهمه الهامی که توی حرم روی دلم می ریزه توفیق ندارم برای وبلاگ وقت بذارم انشاالله بعدا اگه عمری بود جبران می کنم. یا علی التماس دعا.
By Ashoora.ir & Night Skin