دوستان نگرانند و دشمنان شاد و بزدلان مشکوک... عمر ِ خورشید هشتم از 47 گذشته است... قرار بود امتداد ِنور تا شعاع دوازده کشیده شود... اما... اما! هنوز در خانه وحی « شاهزاده ای » هبوط نکرده است... دوستان نگرانند و دشمنان شاد و بزدلان مشکوک... دل ِ هشتمین خورشید اما آرام است و امیدوار به وعده همیشه حق ِ پدر... رضای پیامبر به عطای زیبای خدا رضا می شود... تبسم می کند و مدینه، بهشت می شود... نور و مشک و عنبر و گل می بارد از تبسمش... بهشت به استقبال می آید و پر برکت ترین مولود شیعه به روی پاره تن پیامبر لبخند می زند...
پ.ن: انشاالله عیدی ما فرج حضرت بهار عج صلوات
.
.
.
به یک باره نوری می تابد و مدینه غرق می شود در فوج فوج ملائک که از عرش روی زمین می بارند... سخاوت و رحمت و برکت به یکباره بر زمین نازل می شود... هفت آسمان آذین بسته می شود... آواز « تبارک » آهنگ ِ آمد و شد ملائک می شود...
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم
By Ashoora.ir & Night Skin