سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

یا زهرا...

باز درد فاطمه بالا می گیرد، باز جراحت قلبش عمیق تر می شود. پس پیامبر را محرم گریه اش می سازد و غرق اشک صورت کبودش را رو به مرقد پیامبر بر می گرداند:
"...اکنون که تو از بین ما رفته ای و تمام زمین غصب شده، مردم با چهره ی گرفته با ما رو به رو می شوند و ما خوار شده ایم... شهر با آن همه وسعتش بر من تنگ شده است و دو سبط تو خوار گشته اند و این برای من بلایی است...»
فاطمه با پدر هنوز حرف ها دارد؛ اما الآن است که آسمان آتش بگیرد، الآن است که پایه های مسجد درهم شکند، فاطمه اندکی آرام می گیرد تا کائنات آرام بگیرند؛ آن گاه خطاب به انصار سخن می گوید؛ چه شده است شما را که فاطمه را یاری نمی رسانید؟!
خدا می داند که این ها چه کرده اند که فاطمه چنین پر از درد از آن ها شکوه می کند: «آیا رواست که میراث پدرم پایمال شود و شما نظاره گر باشید؟! آیا رواست که ندای تظلم مرا بشنوید و دم بر نیاورید؟! شما می دانید که حق با من است و می بینید که حق پایمال می شود و می توانید از من حمایت کنید و حق مرا بگیرید اما نمی کنید. فریاد استغاثه مرا می شنوید و یاریم نمی کنید؟!»
فاطمه مردم را به پیکار می خواند، پیکار با آن ها که حرف های پیامبر را زیر پا گذاشتند، آن ها که علی را کنار زدند: «آیا نمی جنگید با گروهی که عهد شکستند و کمر به اخراج رسول بستند و آتش جنگ را بر افروختند؟! آیا می ترسید از آن ها، در حالیکه خدا سزاوارتر است برای ترسیدن اگر که مؤمنید.»

فاطمه مردم را هشدار می دهد: «آگاه باشید! شما را می بینم که به زندگی راحت میل پیدا نموده اید و کسی را که سزاوار خلافت است از جایگاهش دور نمودید.»
از گرایش آن ها به باطل می گوید و از خوار نمودن حق. فاطمه در جای جای کلامش سعی دارد تا تکانی بر دل های مرده ی این خواب زدگان دهد؛ اما قبرستان مسجد سوت و کور است و غاصبان، خرسند از این سکوت.
" این سخنان به خاطر رسیدن جان به لبم بود و آه هایی بود که برای خاموش نمودن آتش غضبم کشیدم و اظهار غصه ی سینه ام است که دیگر نتوانستم آن را مخفی کنم و برای اتمام حجت بود...» 
در آن شهر نامرد، گویی حتی یک نگاه مردانه نبود که به یاری زهرای غریب پیامبر برخیزد! فاطمه باری دیگر یادآور می شود که من دختر پیغمبرم؛ اما...چه سود؟!
آرام بگیر فاطمه جان، این ها از تو وعلی کینه دارند کینه ای پاک ناشدنی، کینه ای که جز با مرگ تو و علی آرام نخواهد گرفت!...
................ حرف ها دارم هنوز، اما تو فقط این را بدان شیعه نیستی اگر فدک را یک عقیده ندانی!................


این مطلب برداشتی بود از خطبه فدکیه بی شک به نظرات دوستان برای بهتر شدن آن نیازمندم



نوشته شده در شنبه 91 اردیبهشت 2ساعت ساعت 7:4 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin