آسمان به زمین چشم دوخته بود، کربلا فاصله عراق تا مدینه را یک نفس آمده بود،کعبه تا صبح گرد مادری طواف می کرد و اما شام تا سحر به خواب نرفت! گویی آن شب کسی خواب از سرش پرانده بود! کوفه می لرزید، آسمان گاه آرام گاه قاه قاه می خندید، زمین از فرط غرور بر خویش می بالید.
آسمان منتظر، کربلا تشنه، کعبه مشتاق، شام لرزان، همه اما آرام سحر را به انتظار نشسته بودند.
چون سحر چشم گشودصدای لبخند کودکانه ای آسمان را میمهمان علی ع نمود.
آسمان تا صبح گرد خانه علی ع طواف می کرد گویی آن شب سرای علی ع کعبه بود و آسمان محرم!
پر ملائک خانه علی تا عرش را حریر زده بود، به گمانم آن شب خدا هم میهمان زهرا س شده بود.
آسمانها و زمین همه شاد و مست نغمه یا زینب بر لب داشتند که زینت علی ع به مصیبت ها خندیده بود آن شب...
By Ashoora.ir & Night Skin