سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

ملیحه سادات عزیزم سلام.

با افتخار در جلسه ی دفاعت شرکت کردم.مثل همیشه خوش درخشیدی.چقدر زیبا و با صلابت حرف می زدی.در همون وقت محدود چه خوب و عالی خلاصه ی پژوهشت رو گفتی.

استاد داورت از بس از اولش تعریف کرد که موضوعت چقدر جذاب و نابه,میتونی ازش مقاله ی علمی پژوهشی یا حداقل علمی ترویجی خوبی در بیاری.و حتی میتونی تبدیل به کتابش کنی و ...

و وقتی تنها دو سه اشکال ازت گرفت که مهم ترینش همین کم ارجاع دادن بود و وقتی تو انقدر زیبا از خودت دفاع کردی ...

و وقتی در خلال اون جلسه ی رسمی,کمی هم مزه ریختی و حتی استادها رو هم خندوندی...

بعد از همه ی اینا با خودم گفتم: حتما بهت میدن: بیست و دو!

نمیدونم چی بگم!

تو تمام سالهایی که کنار تو بودم به حال تمام همکلاسی ها یا مسئولینی که تو رو نشناختند تأسف خوردم.

آدمایی که گاهی به عینه به تو حسادت کردن.آدمایی که جلوی اجرای ناب ترین فکرای تو رو گرفتن.آدمایی که نه تنها مانعی رو کنار نزدند که مدام جلوی پات سنگ انداختن.

اما تو همیشه پیروز از تمام این نبردها بیرون اومدی.با رمز یا زهرا بهترین کارها رو به سر انجام رسوندی.حتی با وجود اینکه گاهی دل پاکت رو به شدت رنجوندن و اشک رو به چشمات آوردن.و تنها پناه بی پناهی تو,توی این شهر,کسی جز آقامون علی بن موسی الرضا"ع" نبود.

بنا بر این تعجب نمیکنم از آدمایی که تو همین فضای مجازی هم دست  بر نمیدارن و با کمترین شناخت از تو به خودشون اجازه میدن در موردت قضاوت کنن.

کی این آدما با تو سر یه سفره نشستن؟

کی پای تعریف خاطرات خنده دارت ساعت ها از ته دل خندیدن؟

کی پای بحثای علمیت نشستن و از بلندا و عمق تفکراتت حظ بردن؟

کجا کتابخونه ی پر از کتاب تو رو دیدن؟

کی فهمیدن که این تو بودی که عشق به کتابخونی رو در من به وجود آوردی؟

کجا متانت و وقار و حجاب زیبای تو مقابل نامحرم رو دیدن؟

کی از شوق و شور و انرژی بی نظیرت بهره مند شدن؟

روزا و شبای فاطمیه اینا کجا بودن؟

کی فهمیدن اشک ریختن پای درد و دل پر سوز تو ,تو ایام شهادت حضرت مادر (س) چه حسی داره؟

اما چه باک از وجود آدمهای همیشه بی درک و بی ذوق تاریخ! آدمهایی که مخالف نو آوری و خلاقیتند.آدمهایی که کارشون صبح تا شب و شب تا صبح قضاوت های شتاب زده و به دور از انصاف در مورد دیگرانه!

بی خیال عزیزم! چه باک از وجود این آدم ها وقتی که این خداست که تو رو می بینه.مگه همین بس نیست؟

البته در کنار همه ی این آدمها کسایی هم هستن که تو رو عمیقا دوست دارن.همیشه در حقت دعا میکنن.آرزوشون پیشرفت و موفقیت توست.کسایی که تو رو می فهمن.چون ارزش های واقعی رو میشناسن.

افتخار کن که کسایی مثل عطر یاس,کیمیای ناب,انسان جاری,سیب خیال,برای لیلی، دوستدار علمدار و ...تو این فضا پای ثابت قلم بی نظر تواند.

افتخار کن که کسایی مثل فاطمه, سیده فاطمه,طیبه,نرگس, نجمه و ... همراه همیشه ی تو بودند.

عزیزم,مثل تو برای عدم اعتماد به فکرای ناب و خلاق,متأسفم و با همه ی وجودم برات آرزوی موفقیت میکنم و مطمئنم یه روزی میاد که خیلی ها پای درس و بحث تو میشینن و استفاده ها می برن.ومطمئنم اون روز تو یه استاد فوق العاده برای دانشجویانت خواهی بود.

در ضمن بابت شیرینی دفاعت هم که بستنی بود واقعا خیلی ممنونم.تو اون هوای گرم سر ظهر خیلی چسبید.

خلاصه اینکه:خیلی دوست دارم استاد!



نوشته شده در چهارشنبه 91 شهریور 22ساعت ساعت 9:37 عصر توسط پونه| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin