سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

چادر سفیدم را سر می کنم.

رو بروی قبله می ایستم.

قبله یعنی کعبه,همان خانه ی خدا.

و این چادر سفید,همان چادر احرام من است که از آن سال ها که به مکه رفته بودم انسی عجیب با آن یافتم.

روبروی قبله می ایستم و دستهایم را بالا می برم تا نیت کنم.دو رکعت نماز می خوانم قربة الی الله....

این کعبه ی روبرویم,این چادر سفید احرام و این قربة الی الله,باز مرا به سال های دور می برد.

به همان روزهایی که با همین چادر سفید احرام دور کعبه چرخیدم و عهد بستم که در تمام راههای زندگی ام دور خدا,بچرخم و از حجر تاحجر,از حقیقت تا حقیقت,گام بردارم.

به خودم می آیم.به زندگی روزمره,به این روزهای عادی و تکراری.

و از خودم می پرسم:من؟همیشه؟دور خدا؟

شرمندگی سرتا پایم را فرا می گیرد....
ن...ی...ت...میکنم...خدایا مرا ببخش و هدایتم کن که بخشش تو بزرگتر از همه ی کوتاهی های من است...قربة ال الله...

الله اکبر...

عکس کعبه

 



نوشته شده در یکشنبه 91 خرداد 21ساعت ساعت 5:17 عصر توسط پونه| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin