سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

این بار این صفحه کلید را در مقابلم گذاشتم ببینم در آخر، این صفحه مانیتور که از صفحات عمر من است چه به نمایش می گذارد.

می ترسم. عجیب از مرگ می ترسم. خصوصا شب وقتی چشمانم تاریکی را به آغوش می کشد. می ترسم خصوصا شبی که شب اول قبر کسی باشد که نزدیک یا دورادور می شناختمش. خصوصا وقتی که در آن تاریکی جغد فکرم بال بگشاید و روانه قبرستان شود. و آن وقت انگار می بینم کسی را که صورتش سردی و نمناکی خاک را حس می کند. انگار برای لحظاتی خودم در کالبد او جا می گیرم. اشباه خیال در تاریکی قبر احاطه ام می کنند... یعنی الان نکیر و منکر می رسند و بعد از چند سوال که لابد قادر به پاسخگویی نیستم خانه ام را به آتش می کشند؟ یا نه وجودی نورانی سر می رسد و مرا از چنگال عقاب غصه نجات می دهد؟ یعنی تا به حال یک زیارت مقبول داشته ام که الان علی بن موسی الرضا ع بیاید؟

به ناگاه مرغ دلم از آن فضای مخوف و رعب انگیز پر می کشد و در فضای اتاق آرام می گیرد. آه... الان گریختم، فردا چه کنم؟ و چاره ای نیست جز این که قدمی دیگر به سوی مرگ بردارم و و شنل برادر مرگ را به روی سر بکشم.

یعنی می شود من روزی که می میرم از مرگم خوشحال باشم؟  یعنی می شود ؟، می شود با عمق جان بگویم انّا لله و انّا الیه راجعون. بیا فکور شویم و در لام اول لله غوطه ور.

انّا لله.ما مال خداییم. خب خدایا تو هم مال منی. مگه نه؟

انّا لله. ما بنده خداییم. هدف از خلقت من بندگی توست. در این که وجود یابم مجبورم ولی در این که بندگی ات را بکنم مختار. اختیار: برگزیدن خیر. یعنی خدایا من اگه با یکی سر یه چیزی کل کل کنم در راستی بندگیت عمل نکرده ام. یعنی تو مرا برای جدال ، برای غیبت برای ... این جور چیزا خلق نکردی.

انّا لله. در این لام ، عشق خوابیده ؟ مال خدام نه مال شیطون. پس خشمگین نشم که شیطون نزدیکم نشه. به کار بد فکرم نکنم . اسراف نکنم. اگه احتمال افتادن تو گناه هست به آن درّه نگاه هم نکنم. به کار زشت ، محیط بد ، آدمای بد نزدیکم نشم. تو دوست نداری. خدا جونم، این جوری دوسم داری؟

انّا لله. یعنی همان چرخیدن دور کعبه؟ یه چرخو فلکو در نظر می گیرم. تا زمانی که دورش می چرخیم که هیچ اما اگه طنابه پاره شه... با یه نیروی گریز از مرکز پرت می شیم دور دورا... وای خدا به دادمون برس. من که معلوم نیست کجایم؟

انّا لله...

خدایا تو دعا ندبه می گن هل من معیل فاطیل معه العویل و البکاء . یه آتیشی می خواد بیشتر گر بگیره. تو قرآن اومده َ لَا تجَْعَلْ فىِ قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا .حشر 10. خدایا عشق واگیر داره مگه نه؟ مرا با عاشقان هم نشین کن. می دونم وجودم یخ زدست اما بذار فقط ببینمشون. از نزدیک. بذار فقط لحظه های عاشقیشونو ببینم. چه بسا دور و برم عاشق باشه ولی من نبینم. بذار اون لحظه ها شونو ببینم.

فهمیدم که مرگ سوپاپ اطمینان برای عشقه. وجود عاشق شبیه زودپزه. اگه اون سوپاپ نباشه در پوست خود نمی گنجد.

انّا الیه راجعون: مرگ.

 



نوشته شده در جمعه 91 مهر 28ساعت ساعت 4:31 عصر توسط سیده فاطمه| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin