سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

یک، دو، سه، چهار،...... چهل و نه، پنجاه، پنجاه و یک،.... شصت و نه، هفتاد، هفتاد و یک، هفتاد و دو...

تمام گلبوته ها جوانه می زنند، تمام خوبی ها شکوفه...

تمام قنداقه ها لبخند می زنند، تمام آسمانها ستاره...

یک، دو، سه، چهار،...... چهل و نه، پنجاه، پنجاه و یک،.... شصت و نه، هفتاد، هفتاد و یک، هفتاد و دو...

 آمار ِ کرب و بلا تکمیل می شود...« آخرین سرباز » هم، تعیین می شود...حضرت ِ هفتاد و دو میهمان زمین می شود...

حضرت هفتاد و دو...

حضرت رباب قنداقه را طواف می دهد دور سر ِ ارباب: این علی هم فدای تو حضرت ِ آقا...

« علی ِ کوچکتر » به روی بابا گلخنده می زند، یعنی که بابا! آمدم، مرا هم بنویس برای کرب و بلا...

 « علی » پر می کشد به آغوش بابا...

قنداقه روی دست ِ ارباب...خورشید روی دستش انگار گرفته یک ماه...

بابا و « کوچکترین علی » چشم در چشم، راز می ریزند در نگاه ِ هم... حرفها دارند انگار برای هم...

بابا به روی علی تبسم می کند، علی به روی بابا.... شور به پا می کند غوغای این تبسم...

« باب الحوائج » است این آقا، از خنده اش دنیا، می گیرد، رنگ توسل...

 

حضرت هفتاد و دو...

  « علی ِ کوچکتر » به روی بابا گلخنده می زند، یعنی که بابا! آمدم، مرا هم بنویس برای کرب و بلا...
.
.
.
بابا و کوچکترین علی بی تاب یک چیزند... بی تاب ِ نینوا...

پینوشت:
هشتم رجب المرجب روز میلاد « نازنین علی» ِ « نازنین ارباب » مبارک.
 

 



نوشته شده در چهارشنبه 91 خرداد 10ساعت ساعت 6:43 صبح توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin