سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

گفت اگر بتوانی علی بن محمد را مضحکه ی جمع نمایی هزار دینار زر ناب پاداش تو خواهد بود.
شعبده باز هندی لبخندی شیطانی زد و در جواب متوکل سر اطاعت خم کرد.
.
.
.
مجلسی به پا کردند، در و دیوار را برای مهمانی زینت دادند، پرده بزرگی آویختند که روی آن نقش شیری جلوه گری می کرد، سفره ای عظیم پهن کردند و همه چیز برای یک مهمانی مجلل آماده شد...
 مهمان ها همه بر سفره حاضر شدند و متوکل با پوزخندی کثیف و با نگاهی نحس منتظر ِ شاهکار غلام هندیش...
.
.
تا امام ع خواست از مرغ روی سفره بردارد شعبده باز اشاره ای کرد و مرغ به پرواز درآمد و آن طرف سفره نشست، یک بار دیگر هم همین صحنه تکرار شد... حالا دیگر همه مهمان ها می خندیدند و متوکل خوشنود و راضی قهقهه ی جهنمی اش بلندتر از همه...
.
.
حالا وقت معجزه است... معجزه ای در پاسخ شعبده ی مردک هندی... امام ع اشاره ای نمود، شیر از پرده بیرون جست و شعبده باز بدبخت را بلعید... خنده ها روی لبها خشک شد و لرزه بر نحسی ِ وجود متوکل افتاد.
امام با همان هیبت علویش بلند شد تا مجلس را ترک نماید؛ متوکل با صدایی پر از ترس و وحشت گفت: شعبده باز را دوباره زنده کن.
-  به خدا سوگند دیگر او را نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟!
امام ع این را فرمود و مجلس نحس متوکل را ترک گفت...
.
.
.
شاهین! به خدا تو حتی ارزش کشته شدن را نداری! و گرنه پرده ها آویخته است و شیرها منتظر اشارت پسر فاطمه س...
شاهین! به خدا تو حتی پست تر از آنی که برای بلعیدنت قرار باشد شیری از پرده بیرون آید...
شاهین! به خدا تو حتی کمتر از آنی که برای رسوا شدنت قرار باشد معجزه ای رخ دهد...
شاهین! به خدا تو حتی بدبخت تر از آنی که برای لرزاندنت صولتی نمایان شود...
شاهین! به خدا تو و اربابانت حتی کوچکتر از آنید که برای خشکاندن نیشخند نحستان هیبتی هویدا شود...
شاهین! به خدا سوگند دیگر آرامشی نخواهی یافت آیا دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط می کنی؟!

کرکس! نیشخند بزن! قهقه ات را بلند کن! من قهقه ای بلندتر از این هم می شناسم...
« هل من مزید » می گوید و از سر خشم قهقه می زند... شیرها از پرده بیرون نیامدند... ماندند تا او تو را ببلعد!
« هل من مزید » می گوید و از سر خشم قهقه می زند... او تو را می بلعد...

پینوشت:

 اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم و اهلک اعدائهم اجمعین
 
تذکر: این روایت رو از کتاب سیره عملی اهل بیت نوشته سید کاظم ارفع استخراج کردم و با قلم خودم نوشتم.



نوشته شده در جمعه 91 خرداد 5ساعت ساعت 5:5 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin