سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

ایرادی ندارد! بیچاره ها همیشه همینطورند!
تو از بچگیت همینطور بودی! همینطور موش! همینطور بی دست و پا! همینقدر بدبخت!
یادت هست؟! همیشه کم که می آوردی تنها کاری که بلد بودی همین بود! همین که دهن کثیفت را باز کنی و آشغالهای توی دل نحست را بریزی بیرون!
بدبخت! دیدی آخرش هم طعمه شدی؟!
نمی فهمی! دهن کثیفت را ببند تا برایت توضیح دهم! تو هر چه هم داد و بی داد راه بیندازی برای ما فرقی نمی کند! آنها دارند از تو بهره می کشند. بی چاره! بفهم.

البته چرا! برای ما هم فرق می کند!

خیلی وقت بود گریه پای گنبد برایم عادت شده بود! خیلی وقت بود تکان خوردنهای دلم به پای رقص پرچم آرام و منظم شده بود! بی تلاطم و بی غوغا! خیلی وقت بود رفاقت من و کبوترها پشت دلم جا مانده بود! خیلی وقت بود یادم رفته بود چقدر امام رضائیم!...

اما نحسی ِ تو عادت گریه هایم را برد! دلم دوباره غوغا شد! دلم دوباره هم پرواز کبوترها شد! تازه یادم افتاد که من چقدر امام رضائیم...

دیدی بدبخت! باز هم باختی...

تنها بهره توی از این بازی کثیف همان باختن همیشگیت بود! اما ما دوباره بازی را بردیم!
تکان خوردیم! همه مان تازه یادمان آمد چقدر دیوانه این صحن و سراییم! تازه یادمان آمد چقدر عادت کرده ایم به عاشق بودنمان! خوب شد تکانمان دادی! تازه یادمان آمد چقدر غیرت داریم روی حب و بغض هایمان!!

حالا همه مان غیرتی شده ایم! هر گوری هستی همانجا بمیر! وای به روزت اگر دستمان به نحسی ِ وجودت برسد!  

حالا از دل و زبان و قلم و نگاه همه مان دارد عشق بیرون می زند! ما انگار تازه عاشق شده باشیم! عاشقی هایمان دوباره جوان شده است و بغض هایمان دوباره تازه! غبار عادت کنار رفت! روزمرگی ها تکان خورد! یادمان افتاد چقدر امام رضایی، چقدر حضرت زهرائی ایم!

حالا از دل و زبان و قلم و نگاه همه مان دارد عشق بیرون می زند!

این یک سنت الهی است! خدای ما – همان که تو اصلا نمی دانی کیست!_ خودش وعده داده هر وقت امثال تویی دست درازی کنند تنها ثمرش پاشیدن نور خدا در همه جاست « یُریدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون.»[1]

دهن کثیفت را ببند! فوت نکن! هرم جهنم نمی تواند نور خدا را خاموش کند « یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ. »[2]     

حالا از دل و زبان و قلم و نگاه همه مان دارد عشق بیرون می زند!

شاهین! دهن کثیفت را ببند! فوت نکن! هرم جهنم نمی تواند نور خدا را خاموش کند!



[1]   . سوره صف آیه 8

[2]   . سوره توبه آیه 32



نوشته شده در چهارشنبه 91 اردیبهشت 27ساعت ساعت 12:8 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin