سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

از اونجایی که بسیاری از دوستان درخواست دادن ما کمی بیشتر درباره خودمون بگیم! تصمیم گرفتم یک پست ویژه به افتخار دوستان بزنم! درباره الی! نه ببخشید درباره خودم!
بسم الله...
در شناسنامه ای به شماره صفر (ما بچه های نسل نمیدونم چندم شماره شناسنامه هامون صفره!) صادره از ایل من بخارای من نوشته شده که بنده ششم شهریور به جهان دیده منت نهاده و هبوط فرموده ام! البته از اونجایی که همه آدم مهم ها ولادتشون دو روایت داره ولادت بنده هم به روایت مادر مکرمه بیست و هشت اردیبهشته (تولدم نزدیکه ها! البته انتظار کادو ندارم دستتون درد نکنه!) و از اونجایی که روایت مادر از اعتبار بیشتری برخورداره روایت اول با وجود سند داشتن زیاد جدی گرفته نمیشه و محبان و دوستان بیست و هشت اردیبهشت رو جشن می گیرند!
و اما بعد...
بنده ازاون آدمهای هزار چهره ای هستم! که در همه اقشار جامعه جا میگیرم در عین حال که با هیچ قشری جور نیستم!
الان در نیم وجب دانشکده هزار و یک سمت دارم!
عرفای دانشکده منو شیخ خطاب می کنند! در واقع ما شیخیم و ایشان مرید! محدثه، فاطمه، زهره، راضیه، مریم و مرضیه مریدان هستند! و من هم کلی کرامات دارم! ( راستش ماجرای شیخ شدن ما داستانی داره! حالا یه فرصتی براتون میگم کراماتم رو!)
اراذل و اوباش دانشکده جملگی نوچه های من هستند! محبوبه (ارذل صغری و یا به روایتی عرشیا!) زکیه(رذل اشد و به روایتی قدرت لوتی!) اعظم( رذل اول و به روایتی علی با مرام!) منصوره (رذل اخف و به عبارتی محسن جون!) نوچه های من هستند و بنده هم ارذل کبری! ( ارذل اسم تفضیل از رذل یعنی رذل تر کبری هم که تاکیدی است بر تخصص بنده!) ما اراذل خمسه دانشکده بودیم از اون اراذلی که هیچ کس از دستشون در امان نبود! حتی کسی نمیتونه تصور کنه ما چه ها که نکردیم! آخر ترم هرکی معدلش کمتر میشد باید شیرینی می داد! (البته بنده به واسطه سایر سمتهام همیشه از این شیرینی دادن در امان بودم! چون سایر سمتها معدل ما رو اجباری میکشید بالا!)
توی خوابگاه دانشکده هم بنده هم مامانم و هم بابا! رقیه، فرزانه و نجمه بنده رو بابا صدا میزنند و طیبه، زینب، فاطمه( و به روایتی تیمور مطرب! اینم رذلیه برا خودش ولی ما در زمره نوچه ها نپذیرفتیمش!) محبوبه، امینه سادات، اعظم، زکیه،منصوره و ملیحه هم که منو مامان صدا میزنن! چندتاییشون رو هم عروس کردم!
بسیجی های دانشکده هم که ما رو سید صدا میزنن و ما بر ایشان فرماندهی میکنیم! هر چند هیچ کاره هم نیستیم!!!
ترمکی ها ( و به روایتی ترم اولی ها) هم بنده رو آبجی صدا می زنند و بنده خداها حسابی از من حساب میبرند!
کمیته انظباطی دانشکده رو هم که آباد داشتیم! من و نوچه ها و تیمور مطرب! وصیت کردم پرونده های کمیته انظباطی رو با من دفن کنند تا شب اول قبر شفیعم باشن! در واقع از افتخارات دوره دانشجویی همین اعتراضها و تحصن ها و مخالفتها بود! همین که برخی از عزیزان شب از کابوس ما خوابشان نمی برد! (عزیزان اونور آبی!) اگر احیانا جلسه کمیته بدون ما تشکیل می شد رأی کمیته باطل اعلام می شد! اصلا کمیته بدون ما؟! این اواخر مسئول کمیته خودش می فرستاد دنبالمون می گفت بگید بچه ها بیان دلم براشون تنگ شده! از اون حزب الهی های با مرام بود مسئول حراست دانشکده رو میگم! حفظه الله اونم تو جبهه ما بود سریع از زندان آزادمون می کرد...! ولی آخرش واسه خودشم کمیته راه انداختند!!!!!
یک زمانی هم نماینده شورای صنفی بودم، مسئول مجمع فرهنگی هم نیز! هیئت تحریریه نشریه، مربی طرح صالحین! (ارذل کبری و مربی طرح صالحین دانشکده چه شود؟!) نماینده نخبه ها هم بودیم! این نخبگی ما هم قصه ای دارد! نماینده ارشد شورشی ها هم که همیشه هستم! هر چه مناسبت هم بود براش همایش و جشن و نمایشگاه و...راه مینداختیم! طراح دکور هم بودم! مسئول تزئینات سقف و دیوارهای بلند نیز! چون جز من کسی جرات بالا رفتن از نردبون دانشکده رو نداشت! خوب شد یادم اومد تخصص اصلی بنده بالا رفتن از دیوار راسته!
من از اون دست آدمایی ام که تا آخر ترم هم هنوز نمیدونن با کدوم استاد چه درسی دارن! و شب امتحان تازه دنبال جزوه میگردن! ولی با همون کرامات شیخی همیشه نمره هام خوب بود! و اعصاب نرگس همیشه از دست من خورد! که این نامردیه تو درس نمیخونی و نمره ات از من بیشتر میشه!
 خلاصه اینها و دهها سمت دیگه از بنده شخصیتی ساخته که در عین حال که با همه هستم با هیچ گروهی نیستم! و این با همه بودن از نعمت های بزرگیه که خدا به من داده اینو دیگه خداییش جدی میگم! خیلی فرصتهای بزرگ به واسطه این عنایت خدا نصیبم شد، البته کاش که قدر بدونم و شاکر باشم.
اینم یه بیوگرافی کوچیک! کسی سوال دیگه ای نداشت؟! 
چی؟ شماره بدم خدمتتون؟! چشم یادداشت بفرمایید:05112003334 نه خونمون نیست! ولی من همیشه اینجا تلپم! خاطرتون جمع هر وقت زنگ بزنید هستم!
یاعلی...



نوشته شده در پنج شنبه 91 اردیبهشت 21ساعت ساعت 6:8 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin