سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

یا زهرا...

نمی دانم از فدک چقدر می دانی؛ فقط این را بدان که فدک سند مظلومیت زهراست، شیعه نیستی اگر فدک را نخوانده باشی، اگر فدک را یک عقیده ندانی...
فدک باغ های سبز  و وسیعی است در اطراف مدینه که از ابتدا دست یهود بوده است، تا اینکه در سپیده دم یکی از روزهای سال هفتم هجری جبرئیل فرمان فتح فدک را با خود آورد. پیامبر و علی اش راهی فدک شدند. علی بر فراز قلعه بالا رفت و پیامبر جلوی در کمین گرفت. علی به ناگاه شروع کرد به تکبیر گفتن؛ یهودیان خواب زده، هراسان به سمت در گریختند، چشمشان به پیامبر که افتاد، پنداشتند سپاه اسلام محاصره شان کرده، پس همان جا تسلیم شدند و فدک را تقدیم پیامبر کردند.
فدک بدون هیچ گونه دخالت نظامی و همراهی مسلمین به دست پیامبر و علی فتح شد. جبرئیل بار دیگر آمد و سلام خدا را رساند و با خود "و ءات ذی القربی" را آورد. پیامبر از ذی القربی پرسید و جبرئیل فرمود که ذی القربی، فاطمه است، فدک را تقدیم فاطمه کن و فدک با فرمان مستقیم خداوند به فاطمه عطا شد.
فدک چهار سال، ملک فاطمه بود. در این 4 سال همه مدینه میهمان سفره فدک بودند، فدک سخاوتمندانه تمام مدینه را پذیرا بود، همان مدینه ای که به هنگام غصب فدک دم بر نیاورد؛ همان مدینه ای که به هنگام غصب فدک شاید حتی کف هم زد اما در همین 4 سال روزها و شب هایی میشد که در خانه علی حتی قرص نانی نباشد، حتی دانه خرمایی...
و اما پس از رحلت پیامبر و غصب خلافت:
خبر آمد که فدک نیز غصب شد، کار گزاران فاطمه آمدند و گفتند که مأموران خلیفه ما را از فدک بیرون کردند و فدک را مصادره نمودند...
فاطمه به مسجد می رود...
_ آه... این صدای فاطمه است که در مسجد غوغا می کند، شوری به پا می شود و همه می گریند. فاطمه با همین آه کشیدنش تمام حرف هایش را زد، تمام مدینه را شرمنده کرد، با همین آهش به همه فهماند که با یادگار پیغمبر چه کرده اند.

فاطمه سکوت می کند تا مردم آرام بگیرند؛ سکوتی سنگین که به اندازه ی تمام دنیا در آن حرف هست. مسجد که آرام می شود فاطمه با حمد و ثنای الهی لب به سخن می گشاید؛ پس از آن از بعثت پیامبر می گوید و از مسیر رسالت، از روزهای جهل و ظلمت زده ی مردم که همه با نور محمد هدایت یافتند. سپس خطاب به مهاجرین و انصار یادآور می شود که شما پیش از این با علی بیعت کرده بودید.
اهل بیت را به عنوان نمایندگان خداوند که با قرآن همراهند معرفی می کند و از هدایتگری قرآن سخن می گوید؛ پس از آن، حکمت وجوب برخی از دستورات الهی را بیان می کند: «اطاعت ما را موجب نظم ملت و امامت ما را امان از تفرق و جدایی قرار داد...»
فاطمه تمام دردهایش را در کلامش جمع می کند و: «ای مردم بدانید من فاطمه ام و پدرم محمد است...» شاید کسی بیدار شود اما...
 مسجد غرق تماشای کلام فاطمی است. فاطمه در تمام فراز و نشیب های کلامش هوشمندانه از علی می گوید.
از رنج ها و مشقت های پدر برای هدایت مردم می گوید، همان مردم خواری که پیامبر عزتشان بخشید، همان مردمی که اینک در پی خوار نمودن پیامبرند. از علی می گوید، از علی و آن همه مجاهدت ها و رشادت ها، از علی و عشق پیامبر به او، از علی و عشق او به پیامبر، آری از علی می گوید: « هر دم که شاخ شیطان عیان می شد یا اژدهای مشرکین دهان می گشود، پیامبر برادرش علی را به کام آن ها می فرستاد؛ و علی تا پشت و پوزه ی آن ها را به خاک نمی مالید و آتش کینه شان را با شمشیر خاموش نمی کرد بازنمی گشت. غرق بود در عشق خدا و پر تلاش در مسیر خدا و نزدیک به رسول خدا. او مردی بود از دوستان خدا و هست، سید اولیای خدا، همیشه تلاشگر، همیشه مقاوم، همیشه خیرخواه. ولی شما در آن گیر و دار، خوب آسوده زیستید و خوب خوش گذراندید و گوش خواباندید تا کی چرخ روزگار علیه ما بگردد. همان شما که از جنگ ها می گریختید و دشمن پشتتان را بیشتر می دید تا رویتان را، تا اینکه پدرم رحلت نمود...»
تا اینکه پدرم رحلت نمود...این جا دیگر روضه خوانی زهرا شروع می شود. مردم با ما چه کردید؟! هنوز از رحلت پیامبر چیزی نگذشته است، چگونه می توانید با اهلش چنین کنید؟! نمی شود فهمید چه آتشی در جان زهرا شعله می کشد، نمی شود فهمید که مردم چه کرده اند که فاطمه روضه اش را چنین تمام می کند: «در مقابل اذیت های شما، صبر می کنیم مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ و پهن، اعضایش را قطعه قطعه کنند و تیزی نیزه را بر بدنش فرو می برند»
آن گاه از فدک می گوید و مسأله ارث و آن ها را که با حدیث ساختگی "النبی لایورث" فدک را از فاطمه گرفته بودند محکوم می کند: «گمان نمودید بهره ای از ارث برای من نیست و از پدرم ارثی به من نمی رسد و بین من و پدرم نسبتی نیست؟!»

................ ادامه مطلب رو مجبور شدم در پست بعدی بذارم چون ارسالش به صورت یک پست امکان پذیر نبود،تعداد کلماتش غیر مجاز می شد، ببخشید زدم تو حستون!!!.......



نوشته شده در شنبه 91 اردیبهشت 2ساعت ساعت 7:0 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin