سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

 

 تقدیم به پونه نازنینم که در کنار بارگاه ملکوتی آقا زندگیش را شروع کرد:

امروز هوای شهر بارانی بود، من هم که عاشق باران...
دست هایم را باز کردم و نگاهم را دوختم به آن بالای بالا، چشم توی چشمِ خیس آسمان!
حالا وقت دعاست...
دست هایم را به وسعت تمام خوشبختیها باز کردم و دعا کردم برای تو...
هر دانه اشکی که از چشم آسمان توی دستم می افتاد، برایت یک آرزو می کردم...
حالا باران دانه دانه می افتد توی سجاده دستانم، من هم مثل یک تسبیح باران را می چرخانم و با هر دانه اش ذکری می گویم برای تو....
دانه اول: خدایا! خودت میهمان دلش باش...
دانه دوم: خدایا! نمی گویم غم نباشد توی دلش، می گویم غم های دلش برای تو باشد...
دانه سوم: خدایا! خوشبختی را تو ضمیمه کن به مهریه اش...
دانه چهارم: خدایا! دلش را سرشار مهر کن و زندگیش را پر از عشق...
دانه پنجم: خدایا! جاده زندگیش را پهن کن در مسیر مسافر آدینه...
دانه ششم: خدایا! تو نگاهی کن تا با همسرش همسفر باشد تا بهشت...
دانه هفتم: خدایا! خودت طعم زندگیش باش... 
دانه هشتم: این دانه را به نیت امام رضا ع می گیرم روی قلبم و می گویم: خدایا! دعاهای مرا برای همه آنهایی که زندگیشان را با امام مهربانیها شروع می کنند مستجاب کن...
دانه نهم: خدایا! همیشه ببار، همین که تو روی بام زندگی بباری برای خوشبخت بودن کافی است، خدایا! خودت روی بام زندگیش ببار...
دانه نهم:......
.
.
دانه صدم: تسبیح باران دارد بند می آید! خدایا! آمین...



نوشته شده در یکشنبه 91 فروردین 27ساعت ساعت 10:21 صبح توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin