سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

 نشسته ام توی ایوان مسجد، کسی آل یاسین می خواند، اشکهایم بی امان می بارند، دلم را گذاشته ام جلوی محراب و دارم زیر و رویش می کنم!!
سیاهِ سیاه! بی هیچ روزنه ای سمت خدا!
دستی به اشکهایم میکشم! دستی هم روی سینه ام می گذارم! می تپد دقیق و منظم، هر ثانیه چهارده بار: یا زهرا یا زهرا یا زهرا......! پس حکم اینها چیست؟! چگونه است جمع بین این سیاهی و اینهمه عشق؟؟!!!
خدایا! چگونه ام من؟! چرا اینهمه عاشق؟ اما اینهمه سرکش؟!
خدایا! رهایم نکن!! میترسم این عشق فروکش کند! میترسم این سیاهی عطشم را خاموش کند!
خدایا رهایم نکن....



نوشته شده در جمعه 91 فروردین 18ساعت ساعت 11:10 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin