وبلاگ :
ساعت يک و نيم آن روز
يادداشت :
هفت سين يار
نظرات :
8
خصوصي ،
25
عمومي
پارسي يار
: 14 علاقه ، 2 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پوريا
خواهرم اين نوشته رو باز هم پس از سال تحويل در جمعي که دامادمون , من و مادرم و پدرم حضور داشتند خواند , همه با سکوت تمام گوش فرا داديم به فصاحت شما در کلام .. و عشقتون به مولامون صاحب الزمان , اين نوشته ده ها بار خواندنش هم زيباست .. دامادمان به خواهرم گفت بريزش تو يک فايل ورد ولي من نميدونم براي چي , , پدر گفت احسنت به اون شيري که تو رو خورده ( منظور همون شيري که شما خورديد هست , پدر همواره پس از شنيدن نوشته هاي خوب اين حرف را بيان ميکند :) ,موفق باشيد ..
پاسخ
ممنونم از لطف هميشگي شما