• وبلاگ : ساعت يک و نيم آن روز
  • يادداشت : يک فنجان رفاقت!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 29 عمومي
  • پارسي يار : 17 علاقه ، 8 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام رفيقم.رفيق شفيقم.رفيق شفيق هميشه همراهم.
    شايد فکر کني که من خيلي اينجا نميام.شايد فکر کني که چون نظراتم نيست پس خودمم نيستم.ولي اگر دقت کني مي بيني هر روز دويست تا بازديد کننده داري و سي تا نظر و اين يعني خيليا مهمون سفره ي پر خير و برکت قلمت هستن اما شايد گاهي به هر دليلي نميشه نظر بذارن.من تا به اينجا همه ي نوشته هاتو خوندم.مثل هميشه غرق در لذت،پر از حسرت،سرشار از حس خوب معنويت شدم.تا اينکه ديروز باز مهمون قلمت شدم و اين بار عين يه دختر بچه ذوق کردم و پر از حس شرمندگي شدم.من قابل اين همه لطف و محبت تو نيستم رفيق.تو هميشه براي من بهترين بودي.هر وقت نگاه ميکنم مي بينم تو بهترين روزاي زندگيم.تو مهم ترين اتفاقات زندگيم،تو غم انگيزترين لحظه هاي زندگيم، هميشه تو با حمايتت با تشويقات با همدردي کردنت حضور داشتي.وجود پر از مهر و صفا و صميميتت هميشه بهم انرژي و گرمي بخشيد.آشنايي با تو از بهترين نعمتاي خداوند به من بود.هميشه ازت ياد گرفتم و هميشه برام الگو بودي.خيلي بزرگواري که منو رفيق خودت خطاب ميکني و انقدر با محبت نسبت به من حرف ميزني.نميدونم چي بگم؟!چقدر کلمات محدودند!دوست دارم رفيق.شرمندم کردي.التماس دعا و شفاعت دارم.
    پاسخ

    سلام.... دوسِت دارم رفيقم:)