وبلاگ :
ساعت يک و نيم آن روز
يادداشت :
شايد تقدير و تشكر!!
نظرات :
14
خصوصي ،
17
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
پوريا
سلام, اولا" بنده رسما شما رو به وبلاگم دعوت نکردم فقط شانسي بود و اشتباهي چون " اين وبلاگ در شان شما نيست,ثانيا "پسوند يد در شديد ,مصدر متوجه شدن به جاي فهميدن همه از ادب ناشي مي شه (مادر بزرگ رو هم خودتون گقتيد من نگفتم ,ثالثا"نوشته بوديد مو قعي که هم سن و سال من بوديد خيلي براي بزرگتر ها احترام قائل بوديد ,پس فکر مي کنم الان نيستيد چون تقريبا" اختلاف سني که من با سرکار عالي دارم شما با آقاي شراهي داريد بعد مي فرماييد: حال حسين شراهي چطوره؟ انگار که ايشون پسر خاله شماست ,در مورد کوچولو هل هم بايد ببينم شما کو چولو رو چي تعريف مي کنيد (احتمالا" از حس مادر بزرگي ناشي مي شه)
پاسخ
سلام. اي بابا آقا پوريا ما پشيمون شديم از حرف زدنمون. بازم ميگم نوجوون خيلي خوبي هستي حواست باشه دنيا خيلي شلوغه به هر حال من اگه مادربزرگم ميدونم چه خبره هواي پاکي دلتو داشته باش. التماس دعا