• وبلاگ : ساعت يک و نيم آن روز
  • يادداشت : خاطره سياسي!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام چقدر سياسي
    من از صبح حضور رو ديدم ولي شب رفتم بعد نماز مغرب و عشا همشم رفتم آخر صف تا بزرگترا اول برن نخواد تو صف وايستن آخرم از نفراي آخر بودم که رأي دادم . (نگي بي مسئوليتي ها / ما روستاييم برا همين بايد منتظر گروه رأي گيرها باشيم که آخرين جا ميان روستاي ما)
    پاسخ

    سلام چقدر خوشحالم كه ميبينم راحت ميگي ماروستاييم من به داشتن تو افتخار ميكنم. من حتما بايد بيام روستاي شما تورو ببينم