سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

یا رسول الله...

چشم هایت را باز کن این رایحه خوش نبی است که به مشام می رسد، این صوت زیبای علی است که به گوش می رسد، و این مظلومیت زهراست که به چشم می خورد، و اینجا مدینه است در این شهر آرام و با وقار گام بردار که هر جا قدم گذاری جای پای فاطمه س است.
خدای من چه زیباست به آغوش کشیدن بهشت و در باور هیچ یکمان نمی گنجد چشم دوختن به قبة الخضرای رسول...
چشم ها جاری است، اتوبوس آرام آرام حرکت می کند، چشم هایمان از گنبد زیبای حرم برداشته نمی شود، گویی چشم ها بهتر از هر کس دیگر حظّ این دیدار را حس می کنند. دلم نوحه سرایی می کند، بابی انت و امی بر زیانها جاری است. اتوبوس گرد حرم طواف می کند و صدای گریه کاروان به عرش می رسد....
اتوبوس کم کم از حرم دور می شود و جلوی ساختمانی چند طبقه می ایستد نگاهی به قد و بالایش می اندازم، نام رتاج بر دل ساختمان خودنمایی می کند همگی وارد هتل می شویم و بعد از استراحتی سخت و طاقت فرسا(سخت و طاقت فرسا به جهت انتظار دیدار با نبی ص) به سمت حرم راه می افتیم. بالاخره بعد از عبور از پیچ و خم خیابانها می رسیم به خیابانی که منتهی می شود به حرم، چشم هایم به حرم دوخته می شود، قلبم از تپش باز می ایستد و اینجا باز اشک است که به یاریم می شتابد، دیگر هیچ نمی بینم جز حرم را و هیچ نمی شنوم جز صدای پیغمبر را که می گوید خوش آمدی...
کاروان می گرید، اتوبوس می ایستد همگی پیاده می شویم وارد بین الحرمین می شویم و دیگر دل می رود ز دستم... السلام علیک ایها النبی و غرق میشوم در رسول، چه خوش است این لحظه....
کفش هایم را از پا میکنم و چه لذتی می برم از قدم گذاشتن در مدینة النبی...
مردی زیارتنامه می خواند و ما می گرییم، عربی قوی هیکل از دور به سمت ما می آید و سعی می کند ما را از بین الحرمین بیرون کند! به اجبار از بین الحرمین دورمان می کند، و ما از باب رقم29 باب علی ع وارد حرم می شویم.
وارد حرم می شوم؛ دیگر تمام وجودم غرق در پیغمبر است و حس می کند فاطمه را و علی را...
نگاهی به ستون های بی شمار حرم می اندازم، اشک هایم جاری می شود و دفتر دلم پر می شود از سرمشق عشق...
هر کس به گوشه ای می رود و شروع می کند به نجوای با پیامبر ص....
چه صفایی دارد حرم و چه با صفاتر از آن است نمازهای حرم، اذان ظهر را می گویند، همه به نماز می ایستیم، صوت زیبای امام جماعت مسجد را پر می کند، چه لذتی دارد این نماز خواندن در حریم پیغمبر...
بعد از نماز از حرم دل می کنیم و به هتل می رویم. بعد از صرف ناهار و استراحتی کوتاه کلاس توجیهی در راهروی تنگ و باریک طبقه چهارم درست جلوی اتاق ما(اتاق474) برگزار می شود. بعد از کلاس برای اقامه نماز مغرب و عشا بار دیگر راهی حرم می شویم.
... مدینه را باید شب به تماشا نشست که عجب صفایی دارد شب مدینه! بوی بهشت را به خوبی می توان حس کرد، گلدسته های حرم با عشوه و ناز دلت را مست خود می سازند و تا ساحل وجود پیامبر پیش می برند. به راستی که بهشت همین جاست و جنة النعیم سر به آستان قبة الخضرا می ساید. آسمان حرم زیباست، زیباتر از هر چه گمان کنی؛ آن گنبد کبودی که سال ها زیر آن قصه های کودکیم آغاز می شد همین جاست؛ گنبدی که با تمام زیباییش غربتی عجیب دارد! غربتی کبود، غربتی از جنس سیلی، غربتی به رنگ روزهای فاطمه س...
بعد از اقامه نماز همگی جلوی حرم جمع می شویم و بار دیگر به طرف هتل به راه می افتیم و با حریم نبوی تا سحرگاهان روز بعد خداحافظی می کنیم....

...... این مطلب خاطره اولین روز مدینه سفر حج ماست، همان روزهای تشرف نوشته ام، دلم نمی آید اصلاحش کنم، ایرادهای آن را به بزرگواری خود ببخشید.......



نوشته شده در چهارشنبه 91 فروردین 30ساعت ساعت 11:12 صبح توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin