پيام
+
*گزارش ديدار دانشجويان با خانواده شهيد سيد علي سجادپور*
.
دوستانم به نيابت به سرايت رفتند
دل پر از شوق شنيدن گفتم:
چه خبر؟
يک نفر گفت: علي خُردم کرد و شکست آنهمه کبر و نخوت
نه! کلامي بهتر:
خردي و کوچکيام را به نگاهم انداخت
ديگري گفت عزيز!
دل من شعله کشيد، ديدهام تاب نياورد نگاه مادر
و کسي گفت: دلم!
«سيدمرتضي»
91/9/29

ساعت يك و نيم
پدرش گفت: علي، پدرم بود که گفت: «پدر از مرگ نترس!» اولي گفت که از مادر او از پدرش -مادر خيس نگاه، پدر سوختهدل_ طلب خواستهاي را کرديم مادرش گفت حجاب پدرش گفت حجاب نگه خيس به جوشش افتاد و زبان نرم به جنبش از خواب: نتواند تکاني بدهد سنگ سنگين وقار ولي آن سنگ سبک را به سر پا بزنند مستهاي سر پر شوق سراب
ساعت يك و نيم
دومي گفت عزيز! ما در آن خانه در آن دست خط علي و آن جزوات *علي و راه علي حس کرديم*
ساعت يك و نيم
از بر شادي روح شهدا هم صلوات
ساعت يك و نيم
ساعت يک و نيم آن روز
دوستدار شهيد علمدار
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ساعت يك و نيم
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
* کميل *
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ساعت يك و نيم
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
عطر ياس.
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
توحيدي
احسنت :)
منادي معرفت
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم
ساعت يك و نيم
ممنونم توحيدي جان:)
*پوريا*
اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم