شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ مرد سيماي پيامبرگونه‌ي اكبر را ديد. بي‌هوش شد. با خنكاي آب به هوش آمد. بي‌تاب مي‌گفت خود اوست، خود پيامبر همان است كه در خواب ديدم... . اين پيامبر نيست! اين علي است فرزند من! و مرد پي‌در‌پي مي‌گفت به خدا سوگند شبيه پيامبر است. . و حسين آهسته در گوشش گفت: مي‌بينم آن روز را كه اين فرزند را مقابل نگاه اشكبار من قطعه قطعه كنند! . مرد صيحه‌زد و ديگر بار از هوش رفت... .
و ظهر عاشورا حسين بر بالين اكبرش دائم از هوش مي‌رفت...
اللهم اشهد علي هؤلاء القوم فقد برز اليهم غلام اشبه الناس برسولک محمد خلقا و خلقا و منطقا و کنا اذا اشتقنا الي رؤية نبيک نظرنا اليه...
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top