پيام
+
آب بهانه است اكبر!
ميخواهي از بابا توان بگيري، ميخواهي كام جان از او لبريز كني.
.
پدر كام ميگشايد تا زبان بر زبانش بگذاري...
.
همهي تشنگي حسين را مينوشي، همهي پدر را به كام و جان مينشاني.
چند گام عقب مينشيني و چند قطره اشك، گونهات را تر ميكند...
.
و صداي لرزان و شانههاي لرزانت كه *بابا تو از من تشنهتري...*
6-عشق
91/8/28

كيمياي ناب
:(((