پيام
+
[وبلاگ]
بعضي قلم ها ته شان جان دارد! بو، دارند، بوي کتاب کهنه در ملات تازه، بوي زغال سنگ شمشک در آجر، بوي آبگوشت هر روزه ي تغار، بوي خاک خيس خورده از آب پاشويه ي سيد در لنگر پاسيد، بوي دود آتش ميان خاک باران خورده، و بوي مَرد وقتي غروب به غروب اول با کارگرهاي سني حساب صاف مي کرد و «حق، حق» مي گفت...
طرفداران آثار *رضا اميرخاني* بخوانند...
بشارت هودر
91/6/1
پروانگي
عالي بود هم کتاب هم نوشته شما :)
ساعت يك و نيم
مخلصيم:) كتاب حقيقتا عالي بود حرف نداشت