شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ [تلگرام] چهارده ساله بودم که پايم به اردوجهادي باز شد! شانزده سالم نشده بود که شدم مسؤل تيم! يک گروه دانشجو دادند دست يک بچه دبيرستاني تا ببردشان اردوجهادي! چه حس غروري! منِ بي ظرفيت آن وقتها حس فرماندهان جوان جنگ را داشتم! و به خيال خام خودم شهيد مي شدم آخرش! امسال ک عازم شدم خواهرم با خنده گفت آنقدر برو اردو جهادي تا بالاخره شهيد شوي! من اما شهيد نشدم! هيچ وقت شهيد نشدم! هرکس ديگر جاي من بود تا الان پايش به معراج باز شده بود اما من هنوز در پيله غرور و خودخواهي اسيرم و پايم بند نفسانيت ها و منيت هاست! اين محسن حججي ها و بلباسي ها هستن که از اردوجهادي معبر مي سازند براي رسيدن ب خدا! نه چون مني که اردو جهادي مي روم چون اصولا با اين کارها صفا مي کنم! راستش من فهميده ام آدمها گير اخلاصشان هستند! دقيقا کدام کار را فقط و فقط براي خدا انجام دادم که حالا مدعي باشم؟! دقيقا کجا منيت هايم را دفن کردم يا کجا بدون حب نفس قدم برداشتم که قرار باشد آخر کوچه پس کوچه هاي اين روستاهاي خشک و بي آب و علف براي من وصل شود به باغي به وسعت بهشت؟! راستش همه چيز گير اخلاص آدمهاست… لطفا از خدا برايم طلب اخلاص بفرماييد…
6-
97/10/27
خداوند شما را حفظ و حمايت بفرمايد ان شاالله
سلام مگه تو اردو هم شهيد ميشن
اخلاص در گيرودار دودستگي است...يکي در بند رياست و يکي در بند خداست...وقتي خدا را در بند نکنيم ؛ ريا رفتني است و آنوقت مي شود اخلاص...اخلاص يعني همه چيزمان فقط براي خداست...
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top