• وبلاگ : ساعت يک و نيم آن روز
  • يادداشت : براي يه رفيق آسموني
  • نظرات : 6 خصوصي ، 37 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    کي اومدي که من نفهميدم؟! خب اون مبايلو دادن بهت واسه چي؟ واسه اينکه به مديريت محترم خبر بدي و بعد آنلاين بشي تامن بيامو وحسابي جوابتو بدم خودت ميدوني که من کم نميارم! تاحالافکر ميکردم قوه احساست خيلي قويتر از اين حرفا باشه! يعني واقعا تو نميديدي که وقتي تو خيابون راه ميري مردم دماغشونوميگيرن؟! خب از بس تو بوي ترشي مي دادي ديگه!!تازه خانوم احساس ترشيدگي نميکردن!!!!!!! آره يادمه کرور کرور.... اَي که خوب نيست بگم!!
    پاسخ

    اولا" مگه قراره همه چي رو شما بفهمي؟ دوما"موبايلم يه طرفه شده که نشد جواب سرکار عليه رو بدم!اگه بيداري ساعتاي 12 به بعد خدمتتون مي رسيم.سوما" شما نائب مديري نه مدير,خود شيفته جان!
    چهارما"نمي خواد با تخريب چهره ي ديگرا سر پوش رو ترشيدگي خودت بذاري,حد اقل با خودت صادق باش! پنجما"حالا ببينم مثلا چي مي خواي بگي؟ نه,بگو! جان حسن,بگو!
    آخه طلا که پاک است چه منتش به خاک است؟!...