• وبلاگ : ساعت يک و نيم آن روز
  • يادداشت : جمع کنيد اين حرفها را البته لطفا!!!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محدثه 
    واي مليحه جان اسم خطبه فدکيه رو آوردي دلم خيلي گرفت و ياد پارسال افتادم سعي کنيد امسال هم حتما بياين.خوشحالمون ميشيم.
    پاسخ

    انشاالله اگه بي بي بازم مارو به كنيزي قبول كنند حتما انشاالله انشاالله دعاكن بي بي دوباره مارو قبول كنند
    سلام
    نقد خوبي است. منطق هم دارد. اما بنده با اين قاطعيت چنين نقدي نمي کنم. زيرا احتمالات مختلفي وجود دارد که ظاهراً شما يکي از اين احتمالات را قوي تر از بقيه احتمالات دانسته ايد.
    بايد اول ديد علت سکوت حضرت امير المومنين در چنين حوادثي چه بوده است. سپس ببينيم فرض حضور حضرت اباالفضل العباس (ع) در اين حوادث، با علت فوق چه نسبتي برقرار خواهد کرد؟
    اگر علت سکوت حيدر کرار (ع) در شرايط فوق، نداشتن يار بوده باشد، و اگر وجود صرفاً يک يار (مانند حضرت عباس (ع) ) بتواند کفايت کننده باشد، البته حضور ايشان اوضاع را جور ديگري مي نمود.
    در هر حال، اينکه ما در برابر اشعار مداحي، چشم و گوش بسته تسليم نباشيم و بخواهيم مداحي هاي ما «معرفت محور» و «پاسخگوي نقدها» باشند؛ بسيار اخلاق درست و پسنديده اي است و بايد چنين مطالباتي را به يک گفتمان رايج تبديل نمود. خصوصاً اينکه متأسفانه مداحي هاي رايج، دچار آفتهاي متعددي است. هم از جهت فعلي، هم از جهت فاعلي.
    پاسخ

    سلام،از نقد بسيار خوبي كه برنقد من نوشتيد متشكرم و هميشه محتاج راهنمايي هاي شما. بنده درباره حوادث پس از رحلت يك سري تحقيقات عميق و جامعي انجام داده ام و به همين دليل هم هر حرفي را به راحتي نميپذرم و هم برخيلي از حرفهايي كه مي زنند نقد دارم و اما راجع به فرمايشات حضرتعالي بايد بگم: به نظر من اگر تنهايي اميرالمومنين قرار بود بايك يار از قبيل حضرت عباس حل شود، حضور ايشان باز هم ضرورتي نداشت!اولا اميرالمومنين خود پهلوان خيبرگشاست، همه عباس هاي دنيا شاگردبازوي علي اند. پس اميرالمومنين از اين لحاظ محتاج كسي نبود.ثانيا حضرت امير حداقل7يار از قبيل سلمان و ابوذر داشتند، از آن يارهايي كه تاريخ به خود نخواهيد ديد، پس اضافه شدن يك نفر مثل حضرت عباس تفاوتي نداشت.و مهمتر از همه اينكه غاصبين چنان از حضرت حيدر ميترسيدند، كه شما فقط يك صحنه بعد از رحلت نبي مكرم اسلام ميبينيد حضرت ذوالفقار به دست گرفت و آن قبايي كه موقع جنگها ميپوشيد را به تن فرمود، همانجا عمر از ترس خودش را خراب كرد!!اينها چون ميدانستند حضرت مولا مامور به سكوت است اينهمه جسور شده بودندوگرنه اميرالمومنين يك تنه همه شان را حريف بود. من از آدمهايي نيستم كه جوگيرانه راجع به زور بازوي مولا حرف بزنم! نخير با مطالعه حرف ميزنم! الان هم بحثم بيشتر از آنكه روي زوربازو حضرت حيدر باشد روي بزدلي غاصبان است، شما در خطبه فدكيه ميخوانيد كه بي بي خطاب به غاصبان ميفرمايند ميدان جنگ به پشت شماآشناتر است تا به روي شما!!!اينها تا معركه داغ ميشد در مي رفتند كي جرات دارند مفابل علي مرتضي بايستند.فلسفه سكوت مولا هم چيز ديگري است، چيزي جز نداشتن يار، براي مطالعه فلسفه سكوت آقا ميتونيد نهج البلاغه خطبه هاي 5 و 37رو بخونيد.
    + محدثه 
    شايد هم هيچ قصدي در کار نبوده و نيت خالص باشه و بيشتر جنبه جو دادن و شور دادن به مجلس گفته ميشه درسته؟
    پاسخ

    سلام محدثه جان، من از نيت اولين كساني كه اين حرفها رو درآوردند خبر ندارم شايد واقعا هيچ غرضي نداشته اند ولي مشكل اينجاست ما هرچه ميكشيم از دست همين نادانهاي بي غرض ميكشيم! يك حرف مي زنند كه صدتاعاقل نمي توانند جمعش كنند! قصه همون آدمائيه كه بانيت خالص حديث جعل مي كردند!! تو درس مجعولاتتون لابد خوندين پس توضيح بيشتري لازم نداره.