سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز


یاد بچگی هام افتاده بودم. یاد السون و ولستون!! 
انگار امریکا هر چی نقل و نبات داشت توی یک کیسه گذاشته بود و صداش بلند بود:
نقل و نبات آوردم شیرینی تازه دارم باز شکلات آوردم بیا و بگیرش از من تو رو خدا نری و بدی رأی (قافیه رو داشتی داداش؟!)
تا رأیمو انداختم توی صندوق یه دفعه انگار یه صدایی اومد!
چی بود چی بود شیشه شکست؟؟!!
شیشه نبود!
پس چی شکست؟
صدای امریکا: ایرانیا قلب منو شکستن وای که چه قهرمانایی هستن!!



نوشته شده در جمعه 90 اسفند 12ساعت ساعت 8:15 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin