سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

بسم الله...

دو شب است که هیئت رزمندگان مراسم عزاداری دارد. دختر نازم، مریم خانم در آغوشم بود که سخنران موعظه می کردو مریم خوابید. روضه می خواندند و مریم شیر می خورد. خانم کناری ام زار می زد و مریم سر بلند می کرد و با تعجب نگاه می کرد. برق ها را خاموش کردند. بی قراری می کردو اطراف را کنجکاوانه می نگریست.

دخترکم گاه در دنیا حوادثی اتفاق می افتد که آدم انگشت به دهان می ماند. همین طور که تو به اطرافت می نگری همین طور آدم متحیر می ماند. حافظه عرب که یک بار شعری را می شنید و حفظ می شد  قضیه غدیر را با آن عظمت یادش می رود. یادش می رود فاطمه کیست؟ اصلا قرآن به وسیله حافظه ها مکتوب گردید ولی قرآن ناطق را ...

بزرگ که شوی ان شااالله می فهمی این هایی که می نویسم یعنی چه اما بگذار در ذهنت عشق را نقش کنم تا خودت آن را حک کنی و شکی نیست که عشق هدیه ای از جانب خداست. عشق هم مخلوقست.

داشتم می گفتم... دو ماه وخورده ای از غدیر گذشته بود اما یادشان نبود آن روز گرم را. توجهات پیامبر را به فاطمه ، علی, حسن و حسین دیده بودند. خداحافظی آخر از این آدمها بود اولین دیدار بعد از جنگ از این خانواده بود. بضعه منی، انفسنا، سیدی شباب اهل الجنه ، یادشان بود اما چشم بستند. اصلا در خود صحنه احادیث یاد آوری شد اما...

سه نقطه ها بغض های فروخورده اند.حرف های نگفته اند. سند های موجود در چاپ های قدیم کتب اهل سنت است.

یادت هست با هم سی دی سخنرانی آقای رائفی پور را نگاه می کردیم؟ آری همان سخنرانی بصیرت فاطمی فروردین سال 92. تمام اسناد را می خواند.

اگر خواستی خودم هم برایت اسناد را می آورم. هرچند نگاه حقیقت گرای تو به گفته من بسنده نخواهد کرد و خود کتاب ها را ورق خواهی زد و خواهی اندیشی .

مریم همان طور که تو بی تاب و ملول از عزاداری و گریه ها سر بر می گردانی و دنبال آغوشم می گردی تا ... من نیز دنبال پناهی هستم که شکایت این صحنه ها را به او ببرم. او که روزی خواهد آمد.

حافظه عرب یادش نبود اینان کیند که یاری می طلبند؟ جز چهار نفر؟ کسی نیست که محض هشدار محض یاد آوری محض خدا بگوید این فاطمه است؟ بگوید فدک مال کیست؟ کسی نیست جلو بیاید و بگوید پیغمبر که را به امر خدا وصی خود خوانده؟ (که نزدیک تر بود به پیامبر؟ از انصار یا مهاجرین؟ از قبیله خود پیامبر یا نه؟ از خانواده خود پیامبر؟ که برادرش بود؟  که دامادش بود؟ که نفسش بود؟ که در جنگ ها پیشتاز بود؟ که ...)

که فاطمه  (س) در حالی که فرزندی سقط کرده به مسجد بروند و این ها را بگویند؟

می شود از شهادت فاطمه (س) گفت و از علی نگفت؟ از غریبی نگفت؟

بگذار که دل از غم او هی بگدازد...

مریم مادر همین طور که اکنون روی پایم آرام و ناز خوابیده ای بگذار بنویسم که در زندگی ات هرچقدر سختی بکشی باز در مقابل سختی های این عزیزان هیچ است. دلکم، بیا در این شب شهادت به یاد فریادهای خدایی فاطمه زار بزنیم...



نوشته شده در چهارشنبه 93 فروردین 13ساعت ساعت 5:2 عصر توسط سیده فاطمه| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin