سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

بسم الله...

مادری کودک ِ درونش را برای خدا نذر کرد!

روزها در امید و اضطراب از پی هم گذشت...

و مادر در ابهامی مقدس تولد فرزندش را انتظار می‌کشید

آخر در یک سحرگاه نورانی و پاک

دردی شریف بر تاروپود جان ِ مادر نشست...

و دخترکی زیبا و معصوم از او متولد شد...

مادر، کودکش را

تمام ِ هستی‌اش را به خدا هدیه داد!

خدا هم به پاس ِ اخلاص ِ مادر،

تبسم نمود و نذر را قبول کرد...

 مادر شاد و خرسند دخترکش را به دستان ِ خدا سپرد...

خدا هم با هزار مهر و عشق نذر ِ زن را به آغوش کشید و به خانه‌اش برد!

بعد هم با یک دنیا محبت و لطف، نور پاشید میان قلب دختر

.

.

سال‌ها از نذر ِ مادر گذشت

 دخترک

جوانی شده بود پاک و مهربان

زیباروی و نورانی...

.

دختر ِ جوان روزها و شب‌هایش را با خدا سر می‌کرد

خدا هم مثل همان روزهایی که دخترک تازه به خانه‌اش آمده بود

با عشق

پای حرف‌هایش می‌نشست

و هر روز برایش از بهشت غذا می‌فرستاد...

آخر خدا عاشق ِ دخترهاست!

مخصوصا اگر دختر پاک باشد و نجیب

آن وقت دیگر خدا دلش می‌خواهد تمام ِ دنیا را فدای نجابت دختر کند!

.

روزها می‌گذشت و دختر نورانی‌تر و نورانی‌تر می‌شد...

و خدا بر او عاشق‌تر و عاشق‌تر...

یک روز خدا برای دختر پیغامی فرستاد و لطفش را بر او تمام کرد:

مریم!

ما تو را برگزیدیم

و پاک گرداندیم

و به خاطر ِ پاکی‌ات

 تو را بر تمام زنان عالم برتری دادیم...

.

حالا خدا سال‌هاست، مهر و نور و عشقش را به دختران هدیه می‌دهد

و هر روز پیامش را برای مریم‌های پاکش می‌فرستد...

خدا مریم‌های پاکش را خیلی دوست دارد...

خدا عاشق مریم‌هاست...

خدا عاشق ِ مریم‌هاست...

.

.

خدا عاشق مریم های پاک است....

.

این نوشته برداشت آزادی بود از آیات 35 تا 42 سوره مبارکه آل‌عمران.

تقدیم به دوست عزیزم

هاله‌ی پاک و مهربانم



نوشته شده در چهارشنبه 91 بهمن 25ساعت ساعت 10:35 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin