سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

 

بسم الله الرحمن الرحیم

عزیز علی أن أری الخلق و لاتری و لا أسمع لک حسیساً و لانجوی

کاش جمعه‌هایی که این فرازها را می‌خواندیم؛ راست می‌گفتیم.

کاش جمعه‌هایی که این فرازها را می‌خواندیم؛ از ته دل می‌گفتیم.

آن‌وقت مجبور نمی‌شدیم که به جای اینکه چهره نورانی تو را ببینیم؛ یا حداقل به جای اینکه از دیدن دیگران درحالی که تو را نمی بینیم ناراحت باشیم؛ کارمان به جایی برسد که مجبور شویم صحنه‌هایی را ببینیم که تصورش هم قلب و روح انسان را می‌سوزاند؛ جمله‌هایی را بشنویم که وقاحتش، انسان را تا آستانه جنون می‌کشاند.

چگونه می‌توان این خشم را، این تنفر را، این انزجار را ساکت کرد؟!

اما این انزجار، از کیست؟

کاش می‌توانستم بگویم بی‌تقصیرم.

کاش می‌توانستم بگویم خدایا عاملانش را لعنت کن.

خدایا، دیگر نمی‌خواهم زمینه و بستری باشم برای این همه سیاهی.

خدایا، می‌دانم که خودم هم، کم کمش، کوتاهی کرده‌ام؛ اما از یک چیز مطمئنم: قلبم، احساسم و روحم با اولیائت گره خورده است؛ می‌توانم بگویم دوستشان دارم.

پس به حرمت این محبت، مرا، افکارم را، روحم را، گفتارم را، اعمالم را منزه کن از این همه سیاهی، از این همه آتش، از این همه سوختن.

خدایا، انزجارم را و نفرتم را در پیشگاه محبوبت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) فریاد می‌کنم.

خدایا، دیگر نمی‌گذارم؛ دیگر نمی‌گذارم ردپایی از من در این جنایت‌ها باشد.

خدایا، با تمام وجودم دربرابرش ایستاده‌ام.

خدایا، یاری‌ام کن. بگذار تا روسفید باشم؛ بگذار تا در آن هنگامه‌ای که چشم در چشم ولی ات دارم، سر به زیر نیاندازم.

خدایا، تمام جوارح و جوانحم را قوی ساز تا برای او قدم بردارم.

 

 



نوشته شده در جمعه 91 شهریور 24ساعت ساعت 12:40 عصر توسط نرگس| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin