سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساعت یک و نیم آن روز

شهید آوینی

سید مرتضای عزیز سلام
امیدوارم هر جا هستی این روزها میهمان مادرت زهرا س باشی. اگر از احوال ما جویایی الحمدلله همه خوبیم و دنیا از ما خوبتر! سرمان به دنیا گرم است و او هم خدایی خوب هوای ما را دارد! همه مان را خوب مشغول خود کرده است! حالا شاید گاهی ما و دنیا از هم خسته شویم ولی کمتر پیش می آید، دیگر به هم عادت کرده ایم با هم انس گرفته ایم، بله! ملالی نیست جز دوری آن چیزهایی از دنیا که دست دیگری میبینیم و حسرتش را میخوریم! خلاصه همان شده ایم که تو از آن هراس داشتی! غافل شده ایم و از حضور تاریخی خویش غافلتر! (1)
خوش به حالت تو که خودت را به کاروان عشق رساندی و شدی از ملازمان کربلا[2]، اما ما هنوز نفهمیدیم راه از کدام طرف است راهی با آن وضوح که تو نشان دادی، فکر میکنم گفته بودی راهش میانه تاریخ است؟![3] راستی میانه تاریخ کجاست؟ باز شما بهتر میدانی چطور میشود رفت کربلا!! ما که مردیم بس توی این کاروانها ثبت نام کردیم و اسممان برای کربلا در نیامد که نیامد! هنوز توی نوبت ملازم شدنیم! ملازم کربلا!!!
راستی من هنوز نمی فهمم منظورت از هنر چیست؟ راستش این روزها ما همه هنرمندیم! بیا و ببین همه مان مرده ایم! علائم حیاتی صفر!!![4] شاید هم منظور تو چیز دیگری بوده! ولی ما اینجور فهمیده ایم و خلاصه شده ایم مرده های متحرک! بی روح و بی جان!!
سید جان!
راستش را بخواهی همه مان بو می دهیم! بوی جسد! بوی مرده! آخر این چه هنر بوداری است؟ کاش آن موقع حرفت را واضحتر میگفتی تا ما حالا اینهمه راه را به غلط نرویم!!
راستش بس که از دنیا خسته شده بودم و البته او هم از من خسته تر! بس که بوی جسد گرفته ام برای تو این نامه را نوشتم! نامه ای به مقصد بهشت! شاید وقتی این نامه را بدهم دست پستچی بهشت دستش به دستم بخورد و کمی بوی زنده ها بگیرم!!!
من نمی خواهم هنرمند باشم، یا بیا و بگو منظورت چه بوده یا دعا کن ما دیگر هنرمند نباشیم!!
اصلا وقتی تو هستی چرا من بنویسم؟؟!! بگذار نامه ام را با قلم خودت تمام کنم:
سید مرتضی!                                  
ای شهید!
ای آنکه برکرانه ی ازلی وابدی عالم وجود برنشسته ای دستی برآر و ماقبرستان نشینان عادات سخیف را نیز ازاین منجلاب بیرون کش



1. مبادا غافل شویم و روزمرگی ما را از حضور تاریخی خویش غافل کند.
2.
راه کاروان عشق از میان تاریخ می‌گذرد و هر کسی در هر زمان بدین صلا لبیک گوید، از ملازمان کاروان کربلاست.   
3. همان
4. هنر آنست که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند که چنین مرده اند.


نوشته شده در دوشنبه 91 فروردین 21ساعت ساعت 3:57 عصر توسط ملیحه سادات| نظر

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Night Skin